سوسیالیستها و جنبش جاری: خط دوم، سلبی


 یادداشت زیر معرفی خطوط كلی بحثی است كه امیدوارم در آینده ای نزدیك بشكلی جامع و در جزئیات منتشر كنم. این یادداشت نقد خط دوم از سه خطی است كه  نگارنده پیشتر در استاتوس خود معرفی كرده بود.

معضل احزاب كمونیست كارگری، خصوصا و عمدتا حككا، در عدم توانائیشان برای طرح یك پلاتفرم سیاسی منسجم برای دوره انقلابی حاضر را نمیتوان با فرمول صرف سلبی توضیح داد. بنظر من اطلاق پوپولیست نیز، خصوصا به حككا، حق مطلب را ادا نمیكند.  بنظر من صورتمسئله ای كه حككا با آن روبروست و توسط رهبری آن باز تولید میشود، اولین بار با تبیین نیروی سوم در سال ١٩٩٧ سرباز كرد. سپس در مباحث اصلی سال ٩٨ منصور حكمت حضور داشت و به فرمولهای عجیب غریب در مباحث "سلبی ـ اثباتی" و "آیا كمونیسم در ایران پیروز میشود" رسید. منصور حكمت كه خود مبتکر نقد پوپولیسم در كرنش آن گرایش ناسیونالیستی صنعتی خواه و چپگرا به سیاست همه با هم خمینی بود، در آخرین سال های عمر خود، مروج متد همه با هم در متن دیگری شد. "همه با هم" با پوپولیسمی كه او بنقد كشید متفاوت بود. حكمتی كه پرچم سوسیالیسم كارگری را در نقد به پوپولیسم و در نقد به شوروی هر چه بیشتر بلند كرده بود، در متنی دیگر مبلغ غلاف كردن سوسیالیسم شد. منظور از "غلاف كردن" حذف سوسیالیسم نیست، خیر. منظور معنای تحت الفظی كلمه است: حمل سوسیالیسم بدون اینكه (در پروسه سرنگونی) بكار برده شود.

پایگاه طبقاتی نیروی سومی كه در ژوئن ١٩٩٧ به خاتمی رای داد ولی در اصل مخالف كلیت جمهوری اسلامی بود چه بود؟ این سوالی است كه برای طرح كننده مفهوم "نیروی سوم“، منصور حكمت، مطرح شده بود. او نیروی سوم را مضمون "جنبش سرنگون طلب" تعریف كرد، جنبشی كه بعدا معلوم شد "بقال، مهندس و كارمند"[١] و محصل و ... نیز در آن حضور فعالی دارند. این ارزیابی تا اینجا و از دید من حاوی هیچ اشكالی نیست. مشكل از آنجا آغاز میشود كه یك كمونیست  تصور كند میتواند بقال و مهندس و كارمند را قانع كند كه او را بعنوان رهبر خود در جنبش سرنگونی بپذیرند. حكمت به كادرهای حزب نهیب میزند كه آماتور نباشند. میگوید لازم است بشكلی ظاهر شوند كه این طبقه ــ خرده / بورژوا ــ كمونیستها را بعنوان رهبر خود  برای سرنگون كردن جمهوری اسلای جدی بگیرد و برسمیت بشناسد. خب طبیعی است كه خرده/ بورژوا در هیچ پروسه قابل پیش بینی ای، منجمله سرنگونی جمهوری اسلامی، بر سر لغو كارمزدی با كمونیستها همراه نمیشود. اما ممكن است بر سر لغو حجاب و در ضدیت با مذهب همراه شود. پس نقش این دو مولفه، ضدیت با مذهب و حق برابر زن، در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی بحدی برجسته میشود كه  حتی انقلاب لقب " زنانه" نیز بخود میگیرد.

در این مسیر حكمت تا آنجا پیش میرود كه خودرا منقطع از طبقه كارگر می یابد: «در ايران کارگر منفرد و اتميزه است. ساختارهاى مبارزه صنفى نداشته و مبارزه دفاعى را نتوانسته سازمان بدهد. در نتيجه يک حفره بزرگ پشت سر کمونيستها بجا ميگذارد.».(تاكید از من) چرا؟ چون طبقه كارگر ظاهرا متوجه نیست كه مسئله كلیدی او با جمهوری اسلامی مذهب و حجاب است. اما "كارمند و مهندس و بقال" نه تنها این دو معضل را درك كه برای خلاصی از مذهب و آزادی زن آماده اند تا جمهوری اسلامی را سرنگون كنند. در ایندوره چهار ساله، بنظر میاید، كه مسئله اصلی حكمت سر سرنگون كردن جمهوری اسلامی ”به هر قیمتی“ است. من حتی با این هدف حكمت هم مشكل ندارم. اگر حككا میتوانست جمهوری اسلامی را ”به هر قیمتی“ سرنگون كند یا با آن همراه یا براش كف میزدم.[٢]

اما بنظر من تصور اینكه  خرده /بورژوا افسارش را  بدست كمونیستها ئی كه مروج سوسیالسیم نیستند میسپارد قدری سهل انگارانه است. مضافا اینكه خرده /بورژوا برای كسب سكولاریسم و آزادی زن حق انتخاب دارد. كمونیسم تنها گزینه او نیست. سكولاریسم در خاورمیانه در بسیاری از كشورها در حاكمیت بوده است: در سوریه، عراق، افغانستان، ایران، تركیه، مصر، تونس و حتی در جنبش علیه اشغال فلسطین. سكولاریسم پرچم اختصاصی كمونیستها نیست. اتفاقا سكولاریسم نقطه قوت اپوزیسیون پروغرب است زیرا آنرا در مقطعی از حاكمیتش باجرا در آورده است. اگر سكولاریسم نقطه ضعف سلطنت طلبان بود ما مجبور نبودیم كه در افشاگری از شاه و فرح عكس آنها را در حالیكه به مكه و مشهد رفته و نماز میخوانند منتشر كنیم.  تلاش ما برای افشای آنها بدین معناست كه توده مردم سلطنت پهلوی را با سكولاریسم تداعی میكنند. در مورد آزادی زن هم همینطور. البته منظور از آزادی زن در این متن خلاصی او از قوانین مذهبی است.  ما با هر نقد درستی كه به رضا پهلوی، و نقش زنان مبارز اوایل قرن گذشته در مورد كشف حجاب در ایران داشته باشیم، او مهر كشف حجاب را بر پیشانی خود حك كرد یا حداقل این باور توده مردم است. خب با این داده ها، چرا "بقال، كارمند و مهندس" كه در همین دو مورد حق انتخاب دارند باید رهبری كمونیستها را (حتی اگر بحث اثباتی شان را هم غلاف كنند) بپذیرند؟

حكمت در معرفی بحث "سلبی اثباتی" میگوید، بحث او بر سر یك متد است. خب ماركسیسم، لنینیسم و حتی خود "حكمتیسم" هم متد هستند. نقطه شروع متد سلبی «ما بر روی دوش مردم برای گرفتن قدرت خیز برمیداریم» است و مردم شامل "بقالها، كارمندان و مهندسها" میشوند. متد سلبی میگوید كه چون «مردمی که سوسیالیست نیستند ولی برای گرفتن همان یک خواسته اش با شما میآیند» شما باید سوسیالیسم را غلاف كنید تا ”مردم“ بتوانند «نیروی شما را ببینند و باور کنند.» و باینترتیب «ما بر روی دوش مردم برای گرفتن قدرت خیز برداریم». اگر كمونیستها با این متد میتوانستند قدرت كه سهل است، یك كمپین موفق علیه مذهب و حجاب در تمام دورۀ انقلابی ای كه این متد در بستر آن مطرح شد یا در دورۀ انقلابی ١٣٨٨ و اوایل ٨٩ براه بیندازند، ما هم براش كف میزدیم. میگفتیم این متد بالاخره یك جائی كارآیی دارد. اما بقول شاملو: متد سلبی كار نكرد، دندان خشم بر جگر خسته مبلغانش بست و رفت...

ادامه دارد

زیرنویس
[١]«با شعارهاى اثباتى بقالها سوسياليست نميشوند، با شعارهاى اثباتى ما کارمندها سوسياليست نميشوند، با شعارهاى اثباتى ما مهندسها سوسياليست نميشوند»
[٢] قصدم از این نقد نسبت دادن فكر و طرحی از پیش آماده به حكمت نیست، خیر. تلاشم اینست كه خود را در متن و شرایطی كه حكمت در آن قرار داشت بگذارم تا شاید بتوانم بفهمم كه او چگونه فكر میكرده است و چرا؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا