پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۷

ضرورت شعار "حكومت كارگری"

مضمون اعتراضات جاری بصورت مستقیم و بی واسطه ای نقد ماركس به نظام سرمایه داریست. جنبش فقرا یعنی جنبش كارگری، یعنی جنبش كسانی كه چیزی جز زنجیرهایشان را برای از دست دادن ندارند. اعتراضات جاری بصورت دو فاكتو مضمون كمونیستی دارد و توده مردم این مضمون را با صدای بلند فریاد میزنند. این جنبش یكشبه رهی را طی كرد كه مجموع تحركات سال ٨٨ در عرض یكسال بسختی طی كرد: شعار سرنگونی را بدون لكنت زبان، بدون لفافه، بدون واسطه، بدون اما و اگر، بدون ایما و اشاره سرلوحه اعتراضاتش كرد، جمهوری اسلامی باید گورش را گم كند. این حكم جنبش جاری است و بنظر من قابل برگشت نیست. به همین دلیل تمام جناحها و باندهای حاكمیت از آن وحشت كرده اند، مشغول سركوب و دسیسه و پاپوش دوزی برایش هستند. حال اگر مضمون كمونیستی اعتراضات را در كنار نفی حاكمیت سیاسی قرار دهید، كمونیستها منطقا باید خود را حی و حاضر صاحب این اعتراضات بدانند. آنها لازم است از زاویه صاحبان قدرت هم با اسلامیون حاكم و هم با سایر گرایشات اپوزیسیون برخورد كنند. كمونیستها نباید در انتقاد به سبزها یا دوم خردادیها یا بنفشها یا هر مزخرف دیگر حكومتی یا حتی در برخور

جبهه كمونیستها؟ "اتحاد چپ"؟ شورا یا حزب؟

مباحث حول سازماندهی فعالین كمونیست و همچنین بحث سازماندهی توده ای همیشه در میان ما سوسیالیستها رایج بوده است. طبیعی است كه با شروع یك خیزش همگانی این مباحث شكل عاجل تری بخود بگیرند. جنبش متشكل كمونیستی در ایران قدمتی صد ساله دارد. كشمكشهای نظری كه خود انعكاسی از جدالهای بیرونی جنبشهای طبقاتی بودند، كمونیست ها را در ظروف مختلفی سازماندهی كرد  بطوریكه اطلاق صرف "كمونیسم" یا "سوسیالیسم" بازگو كننده جایگاه شاخه های مختلف فعالین كمونیست نیست. ارزیابی از فعالین موسوم به كمونیست باید در سطح دیگری انجام میشد: جنبش های اجتماعی. توده ایسم كه از حول و حوش انقلاب اكتبر تا حول و حوش انقلاب ۵ ٧ میداندار اصلی "كمونیسم" در ایران بود، در خوش بینانه ترین ارزیابی ها به جنبش ناسیونال رفرمیستی تعلق داشت. شاخه های مختلف دیگری از مدعیان كمونیسم كه از دل انقلاب ۵ ٧ برخاستند نیز به جناح چپ ناسیونالیست تعلق داشتند. جنبش كمونیسم كارگری بتدریج از دل نقد سایر مدعیان كمونیسم خود را تفكیك و به رگه اصلی كمونیستی در ایران تبدیل شد. بخشی از پرچمداران كمونیسم كارگری طی دهه گذشته خود

ایام تعطیل

تصویر
روزهای تعطیل در تقویم رسمی یك كشور داستانهای متفاوتی را برای ما بازگو میكند. در اروپا و آمریكای شمالی قبل از هر چیز تعطیلات دو روز آخر هفته جلب توجه میكنند. این تعطیلات در تداوم مبارزات كارگران برای ٤٠ ساعت كار در هفته  حاصل شد، مبارزاتی كه نطفه اش در كنوانسیون انترناسیونال اول در ژنو در سپتامبر ١٨٦٦ زده شد. ماركس این واقعه را در متن كتاب كاپیتال در سال بعد گنجاند. تعطیلات دو روزه در آمریكا برای اولین بار در ١٩٠٨ در كارخانه پنبه بافی نیو انگلند تنها برای كارگران یهود برسمیت شناخته شد تا آنها مجبور نباشند كه در روز شنبه كه طبق سنت یهود روز استراحت است كار كنند. كارخانه فورد در ١٩٢٦ اولین كارخانه ای بود كه دو روز تعطیلی آخر هفته را با پیشقدمی كارفرما باجرا درآورد و در سال ١٩٢٩ اتحادیه كارگران صنایع پوشاك به خواسته اش برای پنج روز كار در هفته دست یافت. اما تعطیلات دو روز در هفته نهایتا در سال ١٩٤٠ در سطح سراسری و كشوری باجرا درآمد. پس یك قلم تعطیلات دو روز آخر هفته در تقویم باز گو كننده ٦٤ سال مبارزه برای كاهش ساعات و روزهای كاری است. این مبارزه از انترناسیونال اول كه ماركس در آن ش