یونان : حق با ماركس بود

هنوز هلهله شادی "نه" گویان در خیابانهای آتن ادامه داشت كه خبر رسید سیپراس جلسه ای با احزاب دست راستی پارلمانی كه ظاهرا در
جبهه مقابل سیپراس قرار داشته، حامی "بله" در رفراندوم اخیر بودند، بمنظور رسیدن به توافقی با آنها درباره چارچوب مذاكرات با ترویكا فراخوانده است. در این جلسه معلوم شد كه مبهم گوئی عمدی سیپراس در فراخوانش به رفراندوم  بر سر چه بود. او "نه" بظاهر صاف و ساده رفراندوم را به میل خود به "خط قرمز مذاكرات عدم خروج یونان از حوزه یورو است" تفسیر كرد. بعد  از ظهر آن روز واروفاكیس را قربانی ترویكا كرد. روز سی ام ژوئن، دو روز پس از فراخوان به رفراندوم، سیپراس در نامه ای به ترویكا، ضمن درخواست مختصر تعدیلاتی در قطع امكانات رفاهی، به پیشنهاد ترویكا گردن نهاده بود. امروز، جمعه دهم ژوئیه، سیپراس طرحی را به پارلمان یونان برد كه حامی سه بند اساسی است: كاهش حقوق بازنشستگی، افزایش مالیات بر فروش، و ادامه خصوصی سازی. حجم قلع و قمع كارگران ــ یا همان سیاستهای ریاضت اقتصادی ــ مندرج در طرح پیشنهادی سیپراس از طرح اولیه ترویكا پیش از برگزاری رفراندوم بیشتر است!

خبر امروز قطعا برای توهم پراكنانی كه به سیریزا و ابزار رفراندومش دخیل بسته بودند، شوكه آور بود. جناح چپ آن جماعت میگوید پس این قشقرق رفراندوم برای چه بود؟ هنوز ساعاتی از اعلام خبر نگذشته است و ما با اطلاعیه های "به ما خیانت" شد جناح چپ رفرمیسم نو روبرو شده ایم. اما برای هر كسی كه از موضع ماركس به تحولات یونان نگاه میكند، هیچیك از موارد بالا غیر منتظره نبود و نیست. (*)

تحلیل مفصل در فرصتی دیگر. عجالتا خواستم به نكته ای اشاره كنم. بنظر من، كمونیستهای ماركسی باید از باز و بسته شدن سریع پروندۀ رفرمیسم نو استقبال كنند. این شكست، نه تنها در یونان كه در تمام كشورهای اروپائی و غیر آن، بار دیگر حقانیت ماركس را باثبات رسانده فراخوان او به الغا سرمایه داری را به پرچم مزدبگیران در تحولات اجتماعی جاری در اروپا تبدیل خواهد كرد.

(*) یادداشتهای قبلی نویسنده این سطور درباره تحولات اخیر در یونان:
ــ  رفراندوم یا انقلاب؟ راه حل یونان
ــ چرا لنین حكم به سرنگونی سیریزا میداد
ــ مردم فریبی های راست و چپ در رفراندوم یونان
ــ قدم بعد در یونان

نظرات

  1. تقصیر از شما نیست، تقصیر از حکومتی است که اجازه تبادل نظر آزاد و عمومی را نمیدهد و بالاجبار رفقای دست چپی فقط قادر به بحث با دیوار یا آینه دستشویی شده اند، نتیجه آنکه حتی در قرن ۲۱ هم برای تفسیر وقایع روز دست به دامن فیلسوف فسیل شده میزنند. البته رفقا در این مورد تنها نیستند کل ملت دستخوش توهم مالیخولیایی خودش هست وخیلی هم بهش خوش هم میگذرد. برای مثال میخواهد یک کله پزی باز کند، کتاب شعر یک بچه باز دائم الخمری را که هفتصدسال پیش اتفاقاغزلهای بینظیری هم گفته باز میکند وبه قولی فال میگیرد که چی چی حافظ...یعنی برو کله پزی را باز کن خوب آمد.حالا شما چه توقع داری؟ من که هیچی..

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا