ضد آمریكا زدائی و ما



كارنامه سراسر سركوب وخونریز حسن روحانی پس از ٥ ماه ریاست جمهوری اسلامی انسجام عملكرد او را در تمام طول عمر جمهوری اسلامی بنمایش میگذارد. اعدام نزدیك به ٥٠٠ نفر٬ افزایش ٣٠ درصدی بودجه نیروهای سركوب (ارتش٬ سپاه٬ وزارت اطلاعات و ...)٬ بر ملا شدن ارقام نجومی چپاول دست اندر كاران جمهوری اسلامی كه روحانی را وادار كرد نوار مردم فریب و كسل كنندۀ "پول نداریم٬ احمدی نژاد مدیریت بلد نبود" را عوض كند٬ سركوب اعتراضات كارگری٬ اذیت و آزر هر چه بیشتر زندانیان سیاسی٬ براه اندازی مجدد بساط قرون وسطائی سنگسار٬ "منشور حقوق شهروندی" ای كه باقرار نزدیكان جمهوری اسلامی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ارتجاعی تر است تزئین كننده كارنامه سیاه روحانی پس از پنج ماه ریاست جمهوریست. در كنار موارد فوق روحانی دل غرب٬ خصوصا هیئت بازدید كننده اروپای واحد از مجلس اسلامی و هیئت حاكمه آمریكا را با "توافق ژنو" ربوده است. ظاهرا وعدۀ ریلكس كردن تولید هنر و ادبیات در جمهوری اسلامی چسب تجمع بی مایه ترین كاسه لیسان  ملی- اسلامی این صنعت پروپاگاندائی جمهوری اسلامی در تالار رودكی شد.

این مجموعه عملكرد را باید در متن استراتژی ای قرار داد كه روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی منتصب كرد٬ یعنی ضد آمریكا زدائی٬ كه عبارت دقیقتر آن  اعلام تسلیم به غرب  است. در نتیجه اقدامات اصلی پنج ماهۀ اخیر جمهوری اسلامی را باید بر متن این استراتژی بررسی كرد تا بتوان جایگاه امروز جمهوری اسلامی و موقعیت جنبش ضد جمهوری اسلامی را شناخت.

قبل از هر چیز باید یادآور شد جمهوری اسلامی در بثمر رساندن این استراتژی موفق نخواهد بود. بقول حمید تقوائی جمهوری اسلامی در یك پارادوكس باخت باخت گیر كرده است. اما این بمعنی عدم تلاش آن در "ضدآمریكا زدائی" نیست. وقتی ما میگوییم این استراتژی با تلاطمهای اجتماعی روبرو میشود٬ معنای عملی آن این است كه جمهوری اسلامی قدمهائی در این راستا برمیدارد كه بتصور خود به نرمالیزه كردن روابطش با غرب منجر شده (و لاجرم جمهوری اسلامی را نیز به یك حكومت متعارف سرمایه داری تبدیل میكند) اما عملا پای مردم را بمیان سیاست باز میكند و آنها را در مقابل جمهوری اسلامی قرار میدهد. اجازه بدید دقیقتر این اقدامات را بررسی كنیم.

عرصه هایی كه جمهوری اسلامی در آنها دچار بن بست است وآن را از یك حكومت متعارف سرمایه داری تمیز میدهد كدامند ؟ كجا و چگونه جمهوری اسلامی قادر است "ضد آمریكا زدائی" كند؟ قبل از هز چیز معضل این حكومت٬ مذهبی بودن است. نتایج تبعی آن اولا یك بن بست همه جانبه اقتصادیست٬  یك اقتصاد مافیائی و ورشكسته. دوم٬ ساختار سیاسی ای است كه روی یك موجودیت قرون وسطائی بنام ولایت فقیه سواراست. سوم٬ معضل اجتماعی است كه در راس آن تبعیض جنسی علیه زنان٬ علیه نیمی از جمعیت٬ قراردارد. چهارم ٬سركوب فرهنگی است. تلاش ناموفق به حقنه كردن فرهنگ عصر حجراسلامی به جامعه ایست كه اكثریت آن را جوانان تشنۀ مدرنیسم تشكیل میدهد. حال٬ به سیاستهای روحانی در رابطه با این معضلات نگاه كنیم.

اقتصاد: با "بودجه نداریم. تقصیر احمدی نژاد بود" و "دولت قبلی صندوق را خالی كرد. اقتصاد تك محصولی داریم" و امثالهم حسن روحانی قصد جا خالی دادن به توده ای را دارد كه نزدیك به ٣٥ سال است این اراجیف را بزبانهای مختلف شنیده اند. حال "ریاست جمهور تدبیر و اعتدال" قرار است با سیاستهای ریاضت اقتصادی به دنیا اعلام كند كه او نیز بلد است بزبان یك "نئو لیبرال" صحبت كند. این سیاست اقتصادی البته مقبول غرب هست.  اما روحانی و كلا جمهوری اسلامی بخوبی میدانند كه توجیهات بالا برای مردم پشیزی ارزش ندارد٬ كسی را نمیتواند فریب دهد. بهمین دلیل ابزار سركوبش را برای مقابله با مردم تیزتر از قبل كرده است٬ بودجه نظامی و سركوب از دوران احمدی نژاد سی درصد افزایش یافته است. اعدامها گسترش یافته است. زندانیان سیاسی مورد اذیت و آزار بیشتری قرار گرفته اند و قس علیهذا. روحانی از سكوت غرب و رسانه های نان به نرخ روز خورش كه در نشعگی "توافق ژنو" حتی اخبار نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی را از رادارهای خود خارج كرده اند٬ از تعظیم كردن نمایندگان اتحادیه اروپا به مجلس اسلامی در تهران بیشترین بهره وری را برای گسترش سركوب در ایران میبرد. دوم: ساختار سیاسی جمهوری اسلامی. روحانی ادعائی در تغییر این ساختار ندارد و راستش حتی اگر هم داشت غلط زیادی نمیتوانست بكند. غرب نیز با ساختار سیاسی جمهوری اسلامی مشكلی ندارد۔ همین دول و رسانه های نان به نرخ روز خورغرب هستند كه روحانی را رئیس جمهور دمكراسی اسلامی خطالب میكنند.

موارد بالا در استراتژی "ضدآمریكا زدائی" صرفا به روابط دول برمیگردد. در نتیجه این استراتژی تا آنجا كه بتواند جامعه را آرام كند نه تنها تاثیری ندارد٬ كه آن را دائم در یك حالت انفجاری نگه میدارد. این یعنی عدم ثبات جامعه و در نتیجه عدم ثبات رژیم. بنابراین آنجائی كه روحانی تصور میكند میتواند جامعه را در متن سیاست ضدآمریكا زادئی  آرام كند٬ ابعاد اجتماعی و فرهنگی است.

بتصورجمهوری اسلامی این دو عرصه كم آزارترین عرصه هائی هستند كه جمهوری اسلامی را بدون صدمه به مقصد متعارف شدن میرساند. تصور میكنند كه با كمی عقب نشینی در این دو عرصه مردم را از حالت انفجاری خارج میكنند. از این دو معضل٬ این دومیست كه بنظر میاید كم دردسر تر باشد٬ یعنی پاسخ گوئی به معضل فرهنگی آنهم در سطح كنترل شده ای مانند تولیدات دولتی هنری. جمهوری اسلامی بخوبی میداند كه مردم عملا فرهنگ جمهوری اسلامی را هیچگاه نپذیرفتند. رادیو و تلویزیون و رسانه های مردم  رو به ماهواره و اینترنت و فیس بوك تنطیم شده است. تصور میكنند اگر این موقعیت فی الحال موجود و بالفعل را برسمیت بشناسند٬ هیچ تغییری در ساختار اجتماعی٬ در روابط مردم با جمهوری اسلامی بوجود نمیاید۔ نه تنها این٬ كه جمهوری اسلامی با مردم "آشتی ملی" میكند. تنها اقدامی كه لازم است انجام دهند اینست كه این پدیده٬ مختصری از فرهنگ مردم را از حالت غیر قانونی به قانونی تغییرش دهند. اینجاست كه اتفاقا اشتباه میكنند.

برسمیت شناسی فرهنگ غربی (هر چه باشد هنر و ادبیاتی كه مردم از طریق ماهواره و اینترنت و "زیرزمین" به آن دسترسی پیدا میكنند یا ملهم یا كاملا بر متن فرهنگ غربی استوار است) یعنی اعلام شكست به یكی از عرصه های مبارزاتی مردم. این برسمیت شناسی پای مردم را بوسط خواهد كشید. تصور اینكه با ریلكس كردن تولید و پخش و اجرای موسیقی٬ بساط شادی  و پایكوبی جمعی و علنی در خیابانهای ایران براه بیافتد دور از انتظار نیست. مردم با یك وجب پیشروی٬ همه مطالبه شان را میخواهند٬ نمیتوان سركوب فرهنگی را با استثنای "ریلكس كردن موسیقی" ادامه داد. بدنبال ریلكس شدن موسیقی٬ بد و بی حجابی و روابط خارج از ازدواج جوانها علنی خواهد شد. بعلاوه٬ هر درجه از قبول شكست از طرف جمهوری اسلامی مردم را جری تر كرده پای آنها را باشكال مختلف به سیاست باز میكند.با این تصویر٬ احتمال اینكه جنجال بعدی دولت روحانی٬ در كنار سركوبها و اعدامها و اعمال فقر و فلاكت بر مردم٬ بر سر مسئله پوشش زنان (آنهم در حد مثلا انتخاب رنگ روسری) باشد كم نیست.

این مختصر سعی كرده است یك روند را با اجزا مشخص آن بتصویر بكشد. این نوشته نه كافی است و نه كامل. بنطر من٬ شناخت این روند و اجزا متشكله آن میتواند به ما كمك كند تا خود را از پیش به سیاستها و اقدامات عملی مشخصی در عكس العمل به آنها مجهز كنیم و در جلوی صف اعتراض و سازماندهی قرار بگیریم.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا