روحانی زیر فشار فرهنگی ما به غلط كردم افتاد

بادمجان های دولتی
بادمجان ها در حال دعا
قبل از هر چیز باید اینرا تاكید كرد كه استقبال اساسا جمعی از دست اندركاران صنعت دولتی فیلمسازی و كاغذ سیاه كن در ایران از روحانی در تالار رودكی برابر با دیدار هنرمندان و ادبا در ایران با او نیست. (در مورد ماهیت فعالیت این "ادبا" به "ماهواره و آل احمد های پلاستیكی"٬ منصور حكمت٬ رجوع كنید). صنعت فیلمسازی حتی بدتر از آن است. پر هزینه ترین شاخه تولید محصولات هنری است. سرمایه گذاری در این صنعت در ایران اساسا ( بالای ٩٠ و چند درصد) از طریق دولت صورت میگیرد. چرا سرمایۀ خصوصی به این صنعت علاقه ندارد؟ بجز معدود كارهائی٬ پروسه ساخت فیلم بنا به طبیعتش نمیتواند زیرزمینی باشد. تولید فیلم در جمهوری اسلامی یك پروسه پردرد دولتی- اسلامی را طی میكند و به این دلیل سرمایه خصوصی كه براحتی میتواند بر گردۀ كار ارزان در هر صنعتی پول پارو كند و حمایت جمهوری اسلامی را پشت سرش داشته باشد٬ سرمایه (و راستش حیات فیزیكی خود) را در صنعت پرریسك و ایدئولوژیك و كم منفعت فیلمسازی به هدر نمیدهد. قبلا در"مخمصه جوائز جدائی نادر از سیمین و هویت ضد آمریكائی جمهوری اسلامی" نوشته بودم: «جمهوری اسلامی پس از سه بار زیر و رو كردن فیلمنامه٬ اجازه تولید فیلم را میدهد. اجازه تولید فیلم شرط لازم برای دریافت كمك هزینه یا وام جهت تهیه فیلم میشود.» كمك هزینه یا مستقیما از طریق نهادهای دولتی صورت میگیرد یا نهادهای جانبی آن. دریافت وام نیزحتی اگر فرض بگیریم بانكی غیر دولتی چنین ریسكی بكند٬ كه چنین نیست٬ با مانتیورشدن تطابق قوانین اسلامی در تهیه فیلم صورت میگیرید. «پس از تولید فیلم آنرا زیر میكروسكوپ سانسور قرار میدهند. علاوه بر اینها٬ برای نمایش در خارج از ایران باید اجازه استصوابی نمایش فیلم تحت نظارت وزارت ارشاد و سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی صادر شود تا اطمینان حاصل شود كه فیلم صد و پنجاه درصد در خدمت جمهوری اسلامی خواهد بود.» تكلیف شوهای تلویزیونی از این هم روشنتر است. دم و دستگاه تلویزیونی ابزار پروپاگاندی دولتی است٬ منفذی برای شو یا فیلم غیر اسلامی در تلویزیون جمهوری اسلامی وجود ندارد.

این پروسه ای است كه "هنرمند" این صنعت فیلم سازی اسلامی٬ چه در شبكه های تلویزیونی آن یا در سینما طی میكند. بقول شاهین نجفی هنر اول اخته میشود تا بتواند پشت یا جلوی دوربین حضور پیدا كند. اینها البته محصولات هنری آن جامعه را نمایندگی نمیكنند. این یك دم و دستگاه پروپاگاندای دولت هار مذهبی است كه تنها میتواند با دم و دستگاه پروپاگاندائی نازیستها قابل مقایسه باشد.

دورۀ روحانی
ممكن است گفته شود خوب چرا همین جماعت به دیدار احمدی نژاد نمیرفت؟ بنظر من سوال برعكس است. اگر احمدی نژاد قرار بود نماینده جمهوری اسلامی امروز باشد٬ این دیدار با او هم صورت میگرفت. این جیره خوران "هنربند" دست به سینه جمهوری اسلامی٬ چشم به جیب آخوند روحانی و صندوق پول خون سپاه پاسدارن دوخته٬ نمایندگان جنبش ملی-اسلامی در قالب هنر هستند كه با الفاظ متفاوتی خود را متعلق به "هنر متعهد" میدانند. نارسیستهایی هستند كه خود را محور عالم و "روشنفكر" جامعه قلمداد میكنند در حالیكه افقی بجز افق جمهوری اسلامی ندارند: «بیلشان را در ده فرو كرده و تكان نمیخورند». در قالب هنری ورژن های جدیدی از سیاه پوشی و كلاه مخملی اسلامی را ارائه میدهند. گاه با این جناح٬ و گاه با آن جناح رژیم میلاسند. اما آنچه كه برایشان مطلق است این است كه جمهوری اسلامی باید بماند. اگر احمدی نژاد٬ در همان دوران "تاریكش" به آنها چشمك میزد چهار دست و پا به استقبالش میرفتند.

بهرحال٬ آنچه امروز جمهوری اسلامی را از دیروزش متفاوت میكند٬ شكست انقلاب ٨٨ و عقب نشینی جمهوری اسلامی از مواضع ضد آمریكائی آن است٬ كه به انتصاب روحانی منجر شد (به "از آمریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند تا آمریكا غلط كردم (٢)" رجوع كنید) . این جماعت امروز آمده است به جمهوری اسلامی باصطلاح مشروعیت دهد. حال٬ صرفنظر از هنر این جماعت (حتی اگر فرض محال بگیریم كه این جماعت خلاق ترین هنرمندان دنیا هم باشند)٬ و صرفنظر از دولتی یا غیر دولتی بودن این جماعت (كه میدانیم صد در صد دولتی هستند)٬ صرف تلاش این جماعت به مشروعیت دادن به جمهوری اسلامی محكوم است. این یك اقدام سیاسی از طرف یك صنف خاص و دولتی است و به همین اعتبار باید محكوم شود. این صنف نه نمایندۀ هنر بطور كل و نه نمایندۀ هنر دریك شكل خاص ( ادبیات٬ فیلمسازی و خصوصا موسیقی) نیست. محصولات هنری كه به تقاضای بازار هنری مردم در ایران پاسخ میدهند اتفاقا رادیو و تلویزیون و سینماهای جمهوری اسلامی و بساط دولتی تولید و توزیع موسیقی سنتی در ایران نیستند. برای درك مكانیسم عرضه و تقاضای هنری در بازار ایران باید به حجم عظیم محصولات ترانه سرائی زیرزمینی توجه كرد كه جیب هر عابری در خیابنهای ایران را اشباع كرده است. بازار فیلم را ساتلایتهای ایران تامین میكنند نه یك مشت محصولات پروپاگاندائی كه با بودجه دولتی سعی میشود به حلق مردم فرو كنند و نهایتا یك بازار محقری دارد. جنگ جمهوری اسلامی با مردم در این عرصه یك جنگ واقعی و عینی است. اوباش نظامی ملا روحانی هر از چند ماه٬ و اخیر با توپ و تانك به جنگ ماهواره میروند. این امتداد جنگ مردم در سیاست است. جنگی كه نهایتا بخشی از جمهوری اسلامی را به غلط كردم انداخته است.

فشار فرهنگی ما
باید به جنبه مهمی از شوی دلقكهای دولتی جمهوری اسلامی در تالار رودكی توجه كرد. این ادا و اطورهای جمهوری اسلامی نتیجۀ عقب نشینی سیاسی جمهوری اسلامی به فشار فرهنگی ماست. این "غلط كردم" جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگی است. این اعتراف روحانی به دعواهای درونی جمهوری اسلامی دامن زده است. باید توجه داشت كه علیرغم سركوب ددمنشانۀ انقلاب ٨٨ توسط جمهوری اسلامی٬ خواستهای مردمی كه به خیابانها ریخته بودند نه تنها محو نشد كه به یمن عدم مشروعیت كامل جمهوری اسلامی٬ بیان این خواسته ها اشكال جدیدی بخود گرفت. اگر ما محصولات هنری را از "زیرزمین" و اینترنت و ماهواره تهیه نمیكردیم٬ آخوند روحانی دردی نداشت تا بیاد راجع "هنر خوب و بد ندارد" صحبت كند. قطعا بادمجان های دور قاب و جیره خوار جمهوری اسلامی كه در تالار رودكی به استقبال او رفتند منفعتی در خوب و بد نبودن محصولات هنری ندارند. برعكس٬ اینها در جامعه ای كه آزادی بیان و از جمله آزادی بیان هنری وجود داشته باشد٬ یكشبه ورشكست میشوند.

این فشار ما بوده است كه بخشی جمهوری اسلامی را به اعلام تسلیم و "غلط كردم" وادشته است. ما این فشار را روی جمهوری اسلامی كم نخواهیم كرد. برعكس٬ با شدت و حدت بیشتری به آن ادامه خواهیم داد. مردم باید از این ادای ریلكس كردن فعالیت هنری در ایران استفاده كرده آنرا به یك فشار همه جانبه فرهنگی علیه جمهوری اسلامی تبدیل كنند. باید پیچ صدای رادیوها و كانالهای تلویزیونی ماهواره ای را بلند تر كرد٬ با نمایش شادی در خیابان٬ با رقص و پایكوبی و نواختن علنی موسیقی زیرزمینی مان (كه در اصل بر بستر موسیقی مدرن غربی استوارست) حلقۀ فرهنگی مان را بر گردن جمهوری اسلامی تنگ تر كنیم. كارناوالهای شادی را به یك نرم جامعه تبدیل خواهیم كرد. این فشار فرهنگی ما٬ استفاده ما از بالانس جاری قدرتمان با جمهوری اسلامی در حال عقب نشینی است. جمهوری اسلامی زیر ضرب است٬ این موقعیت را باید شناخت و آنرا تا انتها به عقب راند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا