جنبش موهوم سرنگونی



حمید تقوائی در «جنبش سرنگونی و چهار رکن رهائی جامعه» با اشاره مستقیم به مضمون یادداشتم، "جنبش سرنگونی"، كه در آن قائم بذات تلقی کردن جنبش سرنگونی  از طرف حککا برجسته شده بود، جواب زیر را داده است:

«امروز هر نیروی اپوزیسیونی که نخواهد موضوعیت و رابطه خود با جامعه را از دست بدهد ناگزیر است از انقلاب دم بزند، همه به یک معنی ” سرنگونی طلب” شده اند اما باید توجه داشت که جنبش سرنگونی جمع جبری سرنگونی طلبی جنبشهای طبقاتی مختلف – نیروهای اپوزیسیون راست و چپ- نیست بلکه جنبش مستقل و قائم به ذاتی است که مکانیسم و قانونمندیهای ویژه خود را دارد. جنبشی است که “نه” توده مردم به جمهوری اسلامی و عدم پذیرش وضع موجود از جانب یک جامعه معترض و جان به لب رسیده را نمایندگی میکند و به این اعتبار جنبشی است سلبی در نقد و نفی حکومت و کل نظام جمهوری اسلامی.» (تاكید از من)

نگران نباشید. تنها شما نیستید كه سر در نمیاورید حمید چه گفته است. این انشا حتی در فرم دستور زبانی اش پوپولیست است. گنگ و مبهم است، واژه های كلیدی بدون هیچ پیوستگی روی هم تلنبار شده اند تا هركس  گلچینی از واژه های آشنا را رو به خود تصور كند. حمید همه را با هم پوشش داده است: "جنبش سرنگونی، انقلاب، سرنگونی طلبی، اپوزیسیون، چپ، راست، جنبش مستقل و قائم بذات، مكانیسم و قانونمندیهای ویژه، "نه" توده مردم، سلبی، نفی حكومت." اما هیچیك از این مفاهیم و ربط آنها به یكدیگر را توضیح نداده است، بعنوان مثال:

* جنبش سرنگونی چه ربطی به انقلاب دارد؟ اپوزیسیون راست و چپ چه ربطی به طبقات اجتماعی دارند؟ مكانیسم و قانونمندیهای ویژه (؟) جنبش قائم بذات (!) سرنگونی چیست؟

* اگر نیروهای راست و چپ سرنگون طلب شده اند چگونه "نه" کارگر، "نه" کارخانه دار، "نه" بازاری، "نه" رجوی، "نه" پهلوی، "نه" علینژاد، "نه" 14 معصوم، "نه" هخا، "نه" ناسیونالیسم کرد، "نه" ناسیونالیسم آذری، "نه" كمونیست، "نه" ناسیونالیست غربی و ... تبدیل به "نه" یکسانی بنام « "نه" توده مردم» شده است؟

*  اگر هر دو اپوزیسیون چپ و راست در جنبش سرنگونی شركت دارند و جمع آنها "جمع جبری" شان نیست، آلگوریتمی كه جمع چپ و راست را محاسبه میكند دقیقا چیست؟ اگر استعاره، بیولوژیكی است، اگر منظور این است كه سنتز چپ و راست معجونی به اسم "جنبش مستقل و قائم بذات سرنگونی" بوجود میاورد، این جنبش مستقل و قائم بذات حامل كدام بار سیاسی است؟ سوسیالیستی یا بورژوائی یا مفهوم سومی است؟ اگر جنبش سرنگونی "چپ" بمعنای سوسیالیستی آن است، كه ظاهرا برداشت حمید در جمله ای كه بلافاصله بعد از پاراگراف بالا آورده است چنین است «نفس سر برآوردن جنبش سرنگونی همانطور که بالاتر اشاره کردم به معنی به چپ پرخیدن فضای جامعه است»، خب چرا آنرا به اسم خودش یعنی جنبش سوسیالیستی سرنگونی خطاب نمیكند؟

* اما نه، حمید ادامه میدهد «اما فرجام جنبش سرنگونی و انقلاب، تماما به عملکرد جنبشهای طبقاتی و احزاب و نیروهای اپوزیسیون راست و چپ گره میخورد.»  پس چرا فرجام "جنبش سرنگونی و انقلاب" ــ كه معلوم نیست ایندو مترادف هستند یا دو پدیده متفاوت، یا منظور از سرنگونی و انقلاب، انقلاب دو مرحله ایست ــ به "عملکرد جنبشهای طبقاتی و احزاب و نیروهای اپوزیسیون راست و چپ گره میخورد"؟ گیج نشویم چون حمید گفته بود جنبش سرنگونی چپ یا راست نیست اما برآمد آن بمعنی بچپ چرخیدن فضای جامعه است.

جمع بندی: جنبش سرنگونی بخاطر بچپ چرخیدن جامعه سر برون آورده اما خب چپ نیست. در جنبش سرنگونی اپوزیسیون راست هم حضور دارد اما خب این جنبش دست راستی نیست. جنبش سرنگونی متشكل از راست و چپ است اما خب این جنبش جمع جبری راست و چپ نیست. جنبش سرنگونی مستقل و قائم بذات است ـ به طبقات كارگر و سرمایه دار متصل نیست ــ اما خب سرنوشت جنبش سرنگونی بدست جنبشهای طبقاتی چپ و راست است. اپوزیسیون راست مینمالیست است و حككا ماكزیمالیست است اما خب از آنجا كه جنبش سرنگونی جمع جبری راست و چپ نیست و مستقل و قائم بذات است، پس همه با هم به یك خانواده مستقل و واحد تعلق دارند.

هجوهای بالا در توجیه "جنبش سرنگونی" مصرف بیرونی ندارند. یادداشت حمید ارزش مصرف درونی  دارد، رو به حككا تهیه و تنظیم شده است. انشای او در درجه اول توهین به شعور مخاطبینش است.

جنبش دست راستی سرنگونی
حمید تیتر یادداشتش را از تركیب دو مقوله مجزا انتخاب كرده است: یك، جنبش سرنگونی و دو، چهار ركن رهائی جامعه. این دو جز دو مقوله متضاد را بیان میكنند. تا آنجا كه به جنبش سرنگونی مربوط میشود، حمید بما میگوید الف) جنبش سرنگونی از چه نیروهائی ــ اپوزیسیون راست و چپ ــ تشكیل شده است، ب) چرا بوجود آمده است ــ بخاطر بچپ چرخیدن جامعه ــ و پ) چگونه میتوان روی آن تاثیر گذاشت ـ از راست با خواستهای مینمالیستی تا از چپ با خواستهای ماكسیمالیستی ــ كه به كدام سمت برود. اما حمید برخلاف وضوح و شفافیتی كه در "چهار ركن رهائی جامعه" وجود دارد، خواست جنبش سرنگونی را بشدت گنگ مطرح میكند، میگوید خواست آن "نه" توده مردم، سلبی است. چرا این شدت از گنگی و ابهام؟

اگر تفاوت "نه" كارگر با "نه" كارخانه دار به جمهوری اسلامی را در دو جمله خلاصه كنیم، اولی خواهان سرنگونی حكومت است و دومی خواهان سرنگونی رژیم است. رژیم مدیریت حاكمیت است، خود حاكمیت نیست. حكومت، بزبان ماركس در مانیفست، «قدرت سیاسی، كه به بیان درستش، قدرت سازمان دیده شدۀ یك طبقه برای سركوب طبقه دیگر است» است. مخالفان رژیم اگر چه ممكن است اختلافاتی در ساختار حكومتی داشته باشند اما اساس اختلافشان با حكومت در مدیریت و چگونگی مدیریت حاكمیت است، نه با خود حكومت كه بمنظور سركوب طبقه كارگر ساخته شده است. سكولارها خواهان مدیریت غیر مذهبی حاكمیت سرمایه داری هستند و بالطبع مخالف مدیران جاری، یعنی مخالف ملایان و نهادها و ساختارهای مذهبی هستند. جمهوریخواهان مدعیند كه خواهان مدیریت دمكراتیك حكومت سرمایه داری هستند و به این ترتیب با ساختارهای استبدادی حكومت سرمایه داری مخالفند. ناسیونالیستهای رنگارنگ بدنبال مدیریت فدرالی حكومت سرمایه داری هستند و با تمركز قدرت در دست دولت مركزی مخالفند و قس علیهذا. كارگران اما مخالف حاكمیت (دیكتاتوری) سرمایه داری هستند. اگر چه ساختار شورائی ساختار مطلوبی برای حاكمیت سرمایه داری نیست اما مخالفت كارگر با حكومت در درجه اول با حاكمیت سرمایه داریست، فرم و مدیریت حاكمیت ثانویه است.

هدف از جنبش سرنگونی ای كه هم از اپوزیسیون دست راستی كه خواهان تغییر رژیم است تشكیل شده است و هم از اپوزیسیون چپی كه خواهان تغییر حاكمیت است، تنها میتواند كوچكترین مخرج مشترك اجزا تشكیل دهنده آن باشد. كوچكترین مخرج مشترك در جنبش سرنگونی، سرنگون كردن رژیم است. (با همین قیاس كوچكترین مخرج مشترك اپوزیسیون بورژوائی و اپوزیسیون سوسیالیستی در جنبش رهائی زن در ایران كنونی، كشف حجاب است، نه برابری زن و مرد). پس در جنبش سرنگونی، این چپ است كه باید تماما سازش كند، از خواست سرنگونی حكومت به سرنگونی رژیم رضایت دهد تا نفس وجودی جنبش سرنگونی پابرجا بماند. از منظر جنبش سرنگونی هر خواستی فراتر از سرنگونی رژیم باعث از هم پاشیدگی جنبش است چون هیچ چیز دیگری نمیتواند اجزا متضاد آنرا بهم بچسباند. جنبش سرنگونی بنابه تعریف جنبشی همه با هم بمنظور سرنگونی رژیم در تطابق با خواست جناح راست آن است. بعبارت دیگر جنبش سرنگونی بنا بتعریف جنبشی بورژوائی علیه رژیم جاری است. سوسیالیستها بمحض پذیرش مفهوم "جنبش سرنگونی" اتوریته آن را دو دستی به جناح راست، به اپوزیسیون بورژوائی، تقدیم كرده اند. حمید از طرف حككا دقیقا همین كار را میكند. او مدام به كارگران و سوسیالیستها تشر میزند كه چرا سازش نمیكنید تا جنبش سرنگونی را سرپا نگه داریم. اما چرا او "چهار ركن رهائی جامعه" را مطرح میكند؟

جواب كوتاه اینست كه ارزش مصرف این شامورتی بازی توجیه اعضای حككا است. نباید فراموش كرد كه حككا حزب "كمونیست كارگری" است. این حزب به مانیفست كمونیست و كاپیتال ماركس، به برنامه یك دنیای بهتر، به ادبیات لنین و منصور حكمت هم قسم میخورد. اما بقول ماركس حككا را با آنچه از خود میگوید قضاوت نمیكنیم، با آنچه انجام میدهد قضاوت میكنیم. سیاست دست راستی حمید نقش سازشكارانه را دارد. او در بهترین حالت میگوید به خواست مینیمال، یعنی كوچكترین مخرج مشترك جنبش سرنگونی تمكین كنیم. بمحض تمكین چپ به سیاستهای راست، اتوریتۀ اپوزیسیون بورژوائی در این جنبش غالب میشود. او سپس به ناراضیان حككا وعده میدهد كه كمونیستها میتوانند از بیرونِ جنبش سرنگونی، در نقش اپوزیسیون جنبش سرنگونی، با پرچم "چهار ركن رهائی جامعه" تلاش كنند آنرا بچپ بچرخانند! حمید متوهم نیست اما بخاطر قرار گرفتن در یك جایگاه پوپولیستی، ناچار است شامورتی بازی كند. در هرصورت حككا را با "چهار ركن رهائی جامعه" نمیسنجند، با عملش در جنبش خود ساخته سرنگونی میسنجند. گوشه ای از اعمال حككا به قرار زیر است:

به تعبیر حمید، بیانیه 14 نفره به جنبش خودی ـ جمع غیر جبری ـ سرنگونی تعلق دارد، پس لازم است غلطهای مینیمال اش را گرفت و برای جسارت نویسندگانش كف زد همانطور كه برای جسارت گلشیفته فراهانی بخاطر قدم زدن روی فرش قرمز كن كف زدند. علینژاد لنین دوم است كه عكس گرفتنش با پمپئو نتیجه زیركی او در استفاده از دولت آمریكا جهت سرنگونی جمهوری اسلامی بود. علینژاد از پمپئو استفاده میكند، نه برعكس. پس گلشیفته سردار ناخودآگاه انقلاب زنانه و علینژاد چرچیل انقلاب زنانه است در حالیكه شیرین عبادی تازه واردی به صف انقلاب است. ما نمیدانیم جنگ میشود یا نه اما فقط برای یكی از دو حالت ممكن آن فرمول داریم: وقتی كه جنگ شد! ما در مورد تحریمهای اقتصادی فقط چشم مان به دخل جمهوری اسلامی است چون مردم اشتباه میكنند در ایران زندگی میكنند و...

نتیجه گیری
كارگران به "جنبش سرنگونی" احتیاج ندارند. "جنبش سرنگونی" واقعیت عینی ندارد. آنچه واقعیت دارد جنبش ضد رژیمی اپوزیسیون بورژوائی و جنبش ضد حكومتی سوسیالیستی كارگری است. اگر عروج جنبش سرنگونی در سال 78 مترادف با عروج صف مستقل چپ در میان هیاهوی دوم خرداد بود، امروز "جنبش سرنگونی" زنجیری بر پای صف مستقل كارگر و جنبش سوسیالیستی است. جنبش سرنگونی سالهای هفتاد شمسی در ادامه خود دچار انشقاق شد. بخشی از آن صف مستقل دانشجویان آزادی و برابری را تشكیل داد و بخشی دیگر به اپوزیسیون دولتی یا ناسیونالیست پرو غرب پیوست. انعكاس آن تحرك در میان كارگران، عروج رهبران عملی بود كه سوسیالیسم سرلوحه عملشان بود. در فردای خیزش كارگری 96 صحبت از "جنبش سرنگونی" بحثی رو به عقب است. اپوزیسیونهای راست و چپ بورژوائی با علم كردن "جنبش سرنگونی"، "نهضت براندازی" و مشابه آن تلاش میكنند جنبش سوسیالیستی كارگری را از اعلان علنی هویت خود محروم، آنرا به زیر پرچم ضد رژیمی اپوزیسیون بورژوائی بكشانند. ما احتیاج به اپوزیسیون بورژوائی برای ضدیت با جمهوری اسلامی نداریم. برعكس، ما به صف مستقل كارگری نیاز داریم. اتحاد برای ما، همانطور كه میثم ال مهدی امروز گفت، در اتحاد طبقاتی مان معنا پیدا میكند. قدرت ما، همانطور كه اسماعیل بخشی گفت، در جلوگیری از التقاط گرایشات ناسیونالیستی و نژادپرستانه با جنبش سوسیالیستی كارگری است. در عین حال، توهم نداریم كه اپوزیسیون ضد رژیمی بورژوائی با جمهوری اسلامی زاویه دارد. در این تقاطع، متمدنانه ترین برخورد اپوزیسیونهای مختلف جمهوری اسلامی با یكدیگر و رو به توده مردم، اقرار به اختلاف شان است. اقرارشان  به این امر است كه در عین حال كه هر دو اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند اما احزاب و یا شخصیتهای راست و چپ هیچ نقطه آشتی پذیری در دیدگاه و عملكردشان ندارند. آنها حتی از نظر ابعاد و عمق مفهوم سرنگونی با یكدیگر اختلاف نظر جدی دارند. نه تنها همه با همی در كار نیست كه همه با هم كار سرنگون كردن حكومت جمهوری اسلامی را غیر ممكن میكند
 ***

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا