جنبش رهائی زن منفصل از جنبش كارگری، چرا؟


آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی طی قریب چهل سال گذشته یك تغییر پایه ای در آرایش جنسی قوه كار تولیدی در ایران بوجود آورده است. خبر آنلاین بما میگوید قریب به ٨٠ درصد از زنان شاغل نیستند و این شامل هفتاد درصد از زنان تحصیلكرده نیز میشود. از ٢٧ میلیون زن آماده به كار تنها سه میلیون نفر (طبق آمار سال گذشته) شاعلند. تصور اینكه زنان شاغل در بخشهای خدماتی و اداری بكار گماشته شده باشند دور از انتظار نیست. البته اشتغال عملی زنان بیش از تعداد رسمی بالاست اما از آنجا كه زن ناچارا به مشاغل "غیر رسمی" تن میدهد نه تنها تحت پوشش هیچ قانونی قرار نمیگیرد كه لاجرم خود را در یك موضع تدافعی قرار میدهد. عجیب نیست كه ما زنان را بندرت در اعتصابات كارگران میبینیم و اگر ببنیم آنها بعنوان "خانواده" و "حامی" حضور دارند. بنظر میاید نتیجه تبعی تبعیض جنسی بر زنان، "انفصال" دو جنبش كارگری و زنان از یكدیگر شده باشد. اغلب بیست و چهار میلیون زن بیكار به طبقه كارگر تعلق دارند اما قدرت فرد در جامعه سرمایه داری تابعی از جایگاه اقتصای اوست. زن شاغل بمراتب بیش از زن بیكار میتواند تعرضی عمل كند. جنبش كارگری علیرغم اینكه فعالانه برای خواسته هایش مبارزه میكند و روزانه چندین اعتصاب براه میاندازد، خواستی مانند "كار برای زنان" را مطرح نكرده است. علاوه بر این، جنبش كارگری مسائل خاص تبعیض جنسی، مشخصا كشف حجاب را به پرچم اعتراضی خود تبدیل نكرده است چرا كه زن عملا در پروسه تولید حضور ندارد. اگر زن در یك قیاس قابل توجه در پروسه تولید دخالت داشت، خواست بی حجابی را بسیار قوی و موثر مطرح میكرد و چه بسا آنرا تا سطح موفقیت به پیش میبرد. تاریخا جنبش زن از دل جنبش كارگری عروج پیدا كرد كه یكی از دستاوردهایش گرامیداشت ٨ مارس بعنوان "روز جهانی زنان كارگر" بود. علت عروج جنبش زن نقش او در اقتصاد و مشخصا پروسه تولید بود. در ایران امروز زنان عملا در پروسه تولید غایب و به همان نسبت در جنبش كارگری غایب یا بندرت حضور دارند.


از سوی دیگر نمیتوان یك جامعه را بر پایه روابط تولیدی سرمایه داری برقرار كرد و همزمان روبنائی فئودالی به آن تحمیل كرد، نمیتوان زن را به خانه فرستاد و انتظار داشت زن خود را یك فرد صاحب حقوق مدنی تلقی نكند، نمیتوان انتظار داشت زن جنبشی علیه ستم بر او، آنهم در سطح یك آپارتاید جنسی، برپا نكند. زنان در ایران اما در قامت طبقه ای خود اعلام موجودیت نكرده اند. زن بعنوان یك "بیكار بدلیل جنسیت" جنبشی براه نینداخته است بلكه با پرچم سیاسی ضدیت با حجاب بمیدان آمده است. صرف ضدیت او با حجاب، او را سینه به سینه در مقابل حكومت متحجر اسلامی ای قرار داده است كه پرچم سركوبش علیه زن حجاب است. ضدیت با حجاب در عمل با سرنگونی طلبی مترادف شده است. در این میان اما زن كارگر در مقابل ركن دیگر ستم جنسی به اوــ یعنی خارج كردن زن از چرخه اقتصاد كه بیكاری و فقر را به او تحمیل میكندــ با خواست كار و رفاه برای زن تداعی نمیشود. ایندو ركن لازم و ملزوم یكدیگرند. بی حجابی یكی از اركان جنبش زن در مبارزه علیه جمهوری اسلامی است و امحا فقر ركن دیگر جنبش رهائی زن است. قدرت زن در جایگاه او در اقتصاد، خصوصا در پروسه تولید است.
***

[١] خبر آنلاین    https://www.khabaronline.ir/detail/544525/society/family

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا