درباره گشودن محدود درب ورزشگاه برای زنان

مقدمه
بنظر میاید برخی از بدیهایت را باید تكرار كرد. یك، جامعه انسانی با محوریت اقتصاد بنیاد نهاده شده، رابطه انسانها با محوریت نقش آنها در تولید شكل گرفته، جوامع كنونی متشكل از طبقات است. دو، مبارزه برای حقوق مدنی بخشی از مبارزه كارگران برای اصلاحات است. سه، مبارزه علیه *آپارتاید جنسی* از جمله موارد حقوق مدنی است. چهار،آپارتاید عمل جداسازی (segregation) بخشی از مردم بمنظور بدرفتاری یا ضایع كردن حقوق (discrimination) آنهاست.

جامعه بورژوائی با همه خصوصیاتش یك محل فیزیكی و مجموعه ای از امكانات تحت عنوان زیرساخت دارد: شهر، دهات، بخش، كلان شهر و ... دارد. شهر شامل خانه و محل كار، جاده و پارك و بیمارستان و سینما و تئاتر و محل كنسرت و ورزشگاه و نیمكت و خیابان و پیاده رو و چراغ خیابان و مدرسه و دانشگاه و كلوپ و مغازه و پاساژ و پاسگاه و پادگان و كاخ دولت و ... است. این امكانات لازمه حیات جامعه بورژوائی و برای استفاده از كل آحاد جامعه ساخته میشوند. نشستن روی نیمكت در زیر نور چراغ خیابان در پیاده روئی در مركز شهر تهران (علی الحساب) نیاز به كارت طبقاتی ندارد. حق عموم است. نوشیدن آب از فواره، قدم زدن در پارك، رانندگی در خیابان، تردد در پاساژ، رفتن به مدرسه و دانشگاه به همین ترتیب. جامعه طبقاتی اما محدودیتهای خودش را از كانال پول و سیاست و زور اعمال میكند. فلان مدارس و دانشگاهها، فلان محله های گیت دار، فلان صندلیهای ورزشگاه، فلان مغازه ها و پاساژها و كلوپ ها و  فعالیتها، فلان جزایر و مناطق ... مستلزم پول كلان است و عملا حكم تابلوی ورود ممنوع برای ما دارد. نهادهای قدرت دولتی (وزارت و صدارت و مدیر كلی و مشابه) با ابزار قهری مسلح و موانع سیاسی بروی ما بسته اند.عموم مردم اما حق استفاده از مابقی را دارند. حال اگر دولتی بگوید كه علاوه بر موانع طبقاتی فوق، شما بصرف جنسیت یا رنگ پوست یا محل تولد یا سن یا تمایل جنسی ات حق نداری دستمزد برابر بگیری، حق نداری هر شغلی را انتخاب كنی، حق نداری وارد پارك شوی، حق نداری از این فواره آب بخوری، حق نداری سوار اتوبوس بشی (یا اگر شدی باید ته آن بنشینی)، حق نداری سینما بری، حق نداری ورزشگاه بری ... این دیگر تبعیض یا همان آپارتاید است.

چه كسی از تبعیض ضرر، چه كسی سود و كدام طبقه(ات) با آن مبارزه می كند؟
نهایتا سرمایه داری از تبعیض سود میبرد چرا كه تمام این تبعیضات بر سر همان لحاف ملای كاهش دستمزد كارگر (زن، سیاه پوست، كودك، مهاجر و ... ) است اما كسانی كه مورد اجحاف قرار میگیرند با معیار مشخصات فردیشان مورد تبعیض قرار گرفته اند، نه با معیار مشخصات طبقاتی شان. زن طبقه دارا هم باید حجاب سر كند و ورزشگاه نرود تا طبقه اش سودش را از تبعیض ببرد. زن پولدار ممكن است از سر منافع كلان به برخی اجحافات خرد تن دهد اما بسیار بعید میدانم هیچ زن میلیونری با این استدلال كه چون به طبقه ای تعلق دارم كه پول سفر دارد حاضرم با وجود جیب پر پول برای سفر، تن به تبعیضی بدهم كه حق سفر را از من میگیرد و با رضایت خاطر محرومیت خود از امكانات عمومی را قورت دهد. عملا دیده ایم كه نمیدهد. پس هم او انگیزه ای برای مخالفت با این تبعیض دارد و هم زنان طبقه ای كه بخاطر این محرومیت ها دچار ستم مضاعف شده اند.

پس مبارزه با تبعیض هم از طرف طبقات دارا میتواند انجام بگیرد و هم از طرف طبقه كارگر. رابطه ایندو چگونه است؟ آیا جنبش زنان در خود قائم بذات است؟ من با منصور حكمت همنظرم كه میگوید: «ما در جنبشهای برای رفع تبعیض ذینفعیم. نه فقط ذینفعیم، خودمان را مهره اصلی آن میدانیم. یک چیز متمایز کننده ما در این قضیه این است که ما برای اصلاحات احتیاجی به تبدیل شدن به شاگرد شوفر طبقات دیگر در آن جنبش نداریم. خود جنبش کمونیسم کارگری میتواند مستقلاً پرچم تحولات اصلاح‌گرانه‌ای را در جامعه بلند کند. لازم نیست وقتی شما میخواهید زنان آزاد شوند بشوید مؤتلف جنبش فمینیستی، وقتی میخواهيد مسأله ملی حل شود بشوید مؤتلف جنبش ملی، وقتی مسأله حقوق مدنی هست بروید پشت پرچم دمکراسی لیبرالی و فقط نیروی خودت را قرض بدهى. خود مبارزه برای آزادی مدنی، برای آزادی بیان، آزادی تشکل، آزادی مذهب، آزادی پوشش، هر چیزی امر قائم به ذات این جنبش است. چون ما هیچوقت این دو تا را از هم تفکیک نکرده‌ایم، چون در سطح اجتماعی قابل تفکیک نیست.» مبانی كمونیسم كارگری - سمینار دوم. با این مقدمه میرم سراغ اصل مطلب.

باز شدن درب استادیوم فوتبال بروی زنان
فاكت این است كه عقب نشینی جمهوری اسلامی در ورود زنان به ورزشگاهها، با وجود تمام محدودیت هایش (درست كردن قفس، غلظت ناسیونالیسم و ...) بنفع مبارزه علیه آپارتاید جنسی است. بنظر من، هر چیزی بیش از این فاكت در مورد ورود زنان به استادیوم فوتبال گفته شود حكم شاگرد شوفری طبقات دیگر را دارد. هر چیزی كمتری از این گفته شود انحراف است چرا كه صورت مسئله را انكار میكند.

فاكت این است كه ما كمونیستها نقش قابل عرضی در عقب راندن جمهوری اسلامی در مورد ورود زنان به استادیوم فوتبال نداشتیم. همین است كه هست. یا جنبش سوسیالیستی میتواند مستقلا به رهبری اعتراضات توده ای علیه آپارتاید جنسی ارتقا پیدا كند یا نمیتواند. اگر نتوانست نباید جر بزند و صورتمسئله را پاك كند. اگر هم جنبشهای بورژوائی توانستند آپارتاید جنسی را به عقب برانند ضمن اینكه ما لازم است دستاوردش را برای زنان برسمیت بشناسیم، نباید خود را متعلق به آن جنبش بدانیم و بدتر از آن مدال آنها را به سینه بزنیم.
***

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا