ایام تعطیل

روزهای تعطیل در تقویم رسمی یك كشور داستانهای متفاوتی را برای ما بازگو میكند. در اروپا و آمریكای شمالی قبل از هر چیز تعطیلات دو روز آخر هفته جلب توجه میكنند. این تعطیلات در تداوم مبارزات كارگران برای ٤٠ ساعت كار در هفته  حاصل شد، مبارزاتی كه نطفه اش در كنوانسیون انترناسیونال اول در ژنو در سپتامبر ١٨٦٦ زده شد. ماركس این واقعه را در متن كتاب كاپیتال در سال بعد گنجاند. تعطیلات دو روزه در آمریكا برای اولین بار در ١٩٠٨ در كارخانه پنبه بافی نیو انگلند تنها برای كارگران یهود برسمیت شناخته شد تا آنها مجبور نباشند كه در روز شنبه كه طبق سنت یهود روز استراحت است كار كنند. كارخانه فورد در ١٩٢٦ اولین كارخانه ای بود كه دو روز تعطیلی آخر هفته را با پیشقدمی كارفرما باجرا درآورد و در سال ١٩٢٩ اتحادیه كارگران صنایع پوشاك به خواسته اش برای پنج روز كار در هفته دست یافت. اما تعطیلات دو روز در هفته نهایتا در سال ١٩٤٠ در سطح سراسری و كشوری باجرا درآمد. پس یك قلم تعطیلات دو روز آخر هفته در تقویم باز گو كننده ٦٤ سال مبارزه برای كاهش ساعات و روزهای كاری است. این مبارزه از انترناسیونال اول كه ماركس در آن شركت داشت آغاز شد و تا دهه های اول قرن بیستم ادامه یافت. بعبارت دیگر تعطیلات آخر هفته انعكاسی از توازن قوای طبقاتی در جامعه است.

علاوه بر تعطیلات آخر هفته در تقویم كشوری سوئد، كشوری كه به سنت لیبرالیسم غربی تعلق دارد و سوسیال دمكراسی در تاریخ معاصر آن نفوذ قابل توجهی داشته است، ما روزهای تعطیل اول ماه مه، سه روز تعطیلات كریسمس (٢٤ و ٢۵ دسامبر و روز سیزدهم كریسمس، ششم ژانویه)، عید پاك، چلۀ عروج مسیح، روز جادوگر، روز زاد و ولد ــ كه به نیمه تابستان موسوم است ــ و روز ملی سوئد را  می یابیم. به این ترتیب ملغمه ای از سنتهای كارگری، سكولار، ناسیونالیستی و مذهبی خود را در تقویم سالانه سوئد منعكس كرده اند. این تقویم را با تقویم جمهوری اسلامی مقایسه كنیم. اولا در تقویم ایران صرفنظر از شاهنشاهی یا اسلامیش، از تعطیلات دو روز آخر هفته خبری نیست. این یعنی كارگران در ایران ۵٢ روز در سال بیشتر از كشورهائی كه دو روز تعطیلی آخر هفته دارند كار میكنند. در نتیجه تعطیلی یك روزۀ آخر هفته در تقویم تبلوری از بیحقوقی مزدبگیران در ایران است. ثانیا جمهوری اسلامی تلاش كرده است ایام تعطیل را تماما اسلامی كند، اما تا چه حد موفق شده است؟ تعطیلات خاص مذهبی در تقویم جمهوری اسلامی بتنهائی ١٧ روز در سال را اشغال كرده اند. این روزها عبارتند از روزهای مرگ فاطمه، محمد، علی، صادق، حسن اصغری، تاسوعا، عاشورا، اربعین، عید غدیر، عید فطر و روز بعد از آن، عید قربان و روزهای تولد علی، رضا، محمد و مهدی و روز مبعث محمد. علاوه بر این تعطیلات چهار روزۀ نوروز بعلاوه سیزده بدر، كه به سنت مذهبی تعلق ندارند، در تقویم منظور شده اند. اگر چه ناسیونالیستها ادعای مالكیت بر نوروز را دارند اما تعطیلات نوروز ربطی به ملی گرائی كه مفهومی موخر و زادۀ دوران قاجار است، ندارد اما تعطیلی روز ملی شدن صنعت نفت بطور خالص و كامل ناسیونالیستی است. ٢٩ اسفند روزی است كه هم سلطنت طلب و سایر گرایشهای ناسیونالیستی و هم ملی ـ اسلامیون از آن خود میدانند و بر سر آن قسم میخورند. در تقویم جمهوری اسلامی علاوه بر اینها روز بیست و دوم بهمن بعنوان بزرگداشت انقلاب ۵٧، ١٢ فروردین بعنوان روز جمهوری اسلامی، پانزدهم خرداد و روز مرگ خمینی تعطیل رسمی هستند. این چهار روز، تعطیلات خاصِ سیاسی جمهوری اسلامی هستند. از آنجا كه ما كمونیستها انقلاب ۵٧ و خصوصا قیام بهمن ۵٧ را متعلق به خود دانسته، جمهوری اسلامی را حاصل ضد انقلاب ۵٧ میدانیم، روز تعطیلی ٢٢ بهمن را بمعنای دقیق كلمه سمبل "ملا خور شدن" انقلاب ۵٧ تلقی میكنیم. برگردیم به تقویم سوئد.

در نگاه اول بنظر میاید تعطیلات رسمی در سوئد تناسبی با باورهای مردم نداشته باشند. در سوئد نیز سنتهای طبقه حاكم بدرجاتی خود را به تعطیلات رسمی تحمیل كرده اند. با توجه به اینكه تنها ده درصد از جمعیت سوئد مذهب را قابل اهمیت تلقی میكند، بنظر میاید روزهای تعطیلی كه مبنائی مذهبی دارند حتی منعكس كنندۀ باورهای طبقه حاكمِ سكولار آنجا نیست.[١] یك شاخص مهم در شناخت درجه نفوذ سنتهای مذهبی در ساكنین سوئد، این واقعیت است كه نود درصد مردم اهمیتی به سنتهای مذهبی نمیدهند. پس چرا كریسمس و عید پاك را با این اهن و تلپ تعطیل میكنند و جشن میگیرند؟[٢]
  
عید پاك و كریسمس نام مذهبی ایامی هستند كه مردم بسیار پیش از مسیحی شدن جامعه، آنها را جشن میگرفتند. بعبارت دیگر علت جشن گرفتن ایام فوق مذهب ابراهیمی نیست بلكه بر عكس این مذهب مسیحیت است كه خود را به ایامی كه مردم فی البداهه جشن میگرفتند چسبانده است و آنها را "ملاخور" كرده است. عید پاك (مانند نوروز) جشن آغاز بهار است كه ریشه در سنت كشت و كار انسان دارد و پیش از تمام ادیان رسمی و اصلی جاری جشن گرفته میشد. "كریسمس" جشن سولستیس solstice است. اگر هدف ریشه یابی علل پیدایش تاریخی این ایام باشد باید خاطر نشان كرد كه تمام ایامی كه بخاطر تغییر فصول توسط مردم جشن گرفته میشوند، به كار و نقش طبیعت در رابطه انسان با تولید اجتماعیش ربط دارند، به مذهب ربط ندارند. مذهب این مراسم را با چسباندن این و آن سمبل خود غصب كرده است تا خود را "مردمی" جلوه دهد. شاخه های مختلف مسیحیت بر سر تولد مسیح در ٢۵ دسامبر اختلاف نظر دارند. برخی آنرا در هفتم ژانویه جشن میگیرند، برخی دیگر معتقدند مسیح در ماه  آوریل بدنیا آمده است، برخی دیگر تولد او را به ماه مه نسبت میدهند اما جشن آغاز زمستان بدون برو برگرد در تقویم رومن باستان ٢۵ دسامبر ثبت شده بود. نه تنها این بلكه سر نخ جشن سولستیس (یلدا) را میتوان در جوامع مختلف بشری در نیمكره شمالی زمین و تا سه هزار سال پیش از مسیح دنبال كرد. مصر شناسان قدمت سنتهائی كه با فصول چهار گانه طبیعت و یا دقیقتر با چرخش زمین سر و كار دارند را به هزاران سال پیش از پیدایش تمام مذاهب كنونی ربط میدهند. پس "كریسمس" بعنوان جشن شب یلدا را باید از كریسمس مسیحیت و كریسمس سرمایه داری جدا كرد.

لغت كریسمس مخفف "نماز مسیح" است. مرد رندی مسیحیت در این بوده است كه تولد مسیح را درست روز سولستیس زمستانی، روزی كه در تقویم رومن ٢۵ دسامبر است، انتخاب كرده است تا اعتبار این جشن را به حساب مسیحیت بریزد. اسم جشن سولستیس را به كریسمس تغییر داده اند. امروزه روز درجه مذهبی یا غیر مذهبی بودن جشن سولستیس تابعی از این امر است كه مجری مراسم چه كسی باشد. این ایام اولا توسط اغلب دولتها برسمیت شناخته شده است. پس دولتی كه سكولار باشد، مانند دولت سوئد، تا آنجا كه خواسته باشد از بار مذهبی آن زده است. ثانیا این ایام توسط نهادهای مذهبی جشن گرفته میشود. آنها نماز شام میخوانند و تغزیه راه میاندازند كه تماما مذهبی است. ثالثا این ایام توسط توده مردم جشن گرفته میشود. جشن سولستیس از منظر عموم مردم، جشن نور در مقابل تاریكی زمستان است[٣]. مردم جلوه هائی از مراسم جشن سولستیس را بزرگ میدارند كه به آنها احساس نزدیكی بیشتری میكنند، مثل دور هم جمع شدن، مشاركت كردن، پاس داشتن دوستی و رفاقت.[٤] چاشنی گرامیداشت تمام این جلوه های انسانی، شادی یا دقیقترفعالیتهای دسته جمعی ای كه فرح بخش و نشاط آورند. رابعا به استفاده سرمایه داری از این ایام توجه كنید. بابانوئلی كه ما امروز میشناسیم، یعنی پیرمردی ریش سفید با روئی خوش و لباس تمام قد قرمز و كلاه بوقی كه تمام سال مشغول تولید و بسته بندی هدایاست تا آنها را در یك شب بكمك آهوهایش بین تمام كودكان در تمام جهان منتشر كند، ساختۀ كوكاكولاست! البته نه مفهوم بابانوئل بلكه شكل و شمائل امروزی او حاصل خلاقیت هنرمندانه ایست كه كوكاكولا برای تبلیغ كالایش بكار گرفته بود. داستان افسانه ای و دلنشین بابانوئل را خوب دقت كنید. كدام كوچك و بزرگی یافت میشود كه از این داستان دوران كودكی انسان لذت نبرد؟ بابانوئل افسانه ایست كه به مذاهب امروز ربط ندارد اگر چه این و آن شخصیت خود را به او نسبت میدهند. هیچ توافقی در مورد اصل و نسب بابانوئل بین مدعیان مختلف آن وجود ندارد. تنها هنر مسیحیت این بوده است كه این افسانه را به نام خود ثبت كرده است همانطور كه اسلامیون سفرۀ هفت شین را بمنظور حذف اقلامی مانند شراب ملاخور كرده، به هفت سین تغییر دادند. مسیحیان نیز به همین شیوه یلدا را ملاخور كردند و به مسیح نسبت دادند. علاوه بر اینها، سرمایه داری نیز تاثیرات تجاری خود را بر این مناسبت داشته است. كوكاكولا اولین بار در ١٩٢٣ و سپس بطور متوالی از ١٩٣١ تا ١٩٦٤ بابانوئل امروزی را خلق كرد تا برای فروش نوشابه اش تبلیغ كند. پایه ای كه كوكاكولا یا همان سرمایه داری خودش را روی آن سوار كرد تا تبلیغ تجاری كند، تمایل عمومی مردم به جشن زمستانی سولستیس بود.

در جمعنبدی میتوان گفت عموم مردم شب سولستیس را با تمام افسانه های بابانوئل و كادو و رفت و آمد خانوادگی و كمك به یكدیگر و مشاركت تا نورانی كردن خانه و كوی و برزن شان جشن میگیرند. هر یك از سنتهای مذهبی و غیر مذهبی تاثیراتی روی این مراسم داشته اند. بنظر من این سنت بسیار فرح بخش و در بطن خود انسانی را باید پاس داشت. نباید با دیدن صلیب و ستاره مسیح بالای درخت كاج آنرا دو دستی به مذهبیون تحویل داد. درست برعكس، باید دست و افزوده های مذهبی را از این مراسم قطع كرد. باید كنتور  آغاز تقویم را صفر كرد و مسیح را با تیپ پا از این مناسبت بیرون كرد. همچنین میتوان سنتهای مصرفی سرمایه داری، مانند روز ٢٦ دسامبر كه رسما روز خرید كالاهای بنجل است را از سر این ایام باز كرد. خرید برای خرید از كارآكترهای منفی ایام كریسمس است. فصلی كه سال نو در تقویم گرجی (میلادی) با آن آغاز میشود بهترین فصل سال نیست. فصل آغاز سال نو در تقویم جلالی، بهار، در كنار لحظه شروع سال نو كه با محاسبات دقیق ریاضی اندازه گیری میشود، فصل مناسبتری برای آغاز سال نو بنظر میاید. ضمن اینكه در اینمورد اصولگرا نیستم اما شاید بهتر باشد كه هم در زمستان مناسبتی برای جشن گرفتن داشته باشیم وهم در بهار. پس:

سولستیس زمستانی ("كریسمس" یا یلدا) خوش
سال نو مبارك
نوروزتان پیروز
 ***

زیرنویس:

[١] آمارهای دقیق بی خدایان در سوئد گیج كننده است. بعنوان مثال، كلیساها نقش اداره ثبت احوال را در دم و دستگاه دولتی بازی میكنند. در نتیجه همه كس در هنگام ثبت اسم خود بطور اتومات "عضو" یك كلیسا میشود. اما خروج از كلیسا اتومات نیست، باید تقاضای لغو عضویت داد و خب كمتر كسی اینكار را میكند. همین یك قلم باعث سو استفاده مذهبیون از آمار میشود طوریكه میگویند از جمعیت ١٠ میلیونی سوئد، بیش از نه میلیون نفر عضو كلیسا و "در نتیجه" بنحوی خدا باورند!! از سوی دیگر آمار سرشماری دهساله، حدود ۵٠ درصد از مردم سوئد را بی مذهب نشان میدهد. این آمار هم دقیق نیست چون در سرشماری تنها از تعداد محدودی سوال میشود كه مذهبشان چیست. بعبارت دیگر درصد اعلام شده خود یك عدد نسبی است. از اینها كه بگذریم، در عالم واقع حدود ١٠ درصد از ساكنین سوئد برای مذهب تره خرد میكند و در مراسم و آداب و سنن مذهبی شركت میكند.

[٢] بحث بالا هر از چندگاهی در بین كمونیستهای خارج از ایران عود میكند اما كمونیستهای كشورهای غربی هیچ تاملی در لباس بابانوئل تن ماركس كردن و جشن گرفتن "كریسمس" نمیكنند. لینك زیر ترانه ای سوئدی است بنام  "بابا نوئل یك كمونیست است"


[٣] گفته میشود جشن سولستیس از دوره ای كه انسان بشكل كمون اولیه، بصورت شكارچی زندگی میكرده جشن گرفته میشده است و بهمین دلیل بعدها در تقویم رومن باستان، سولستیس زمستانی بعنوان تولد دوباره زمین  منعكس شده، فستیوالی در این ایام برگزار میشده است. این ایام تاثیر بلاواسطه ای در شیوۀ تامین خوراك  انسان، چه در دوره شكارچی بودن انسان و چه در دوره كشاورزی اولیه داشته است. در جشنهای حول و حوش این روز، افسانه ها ساخته شده است كه گفته میشود هوروس یكی از آنها بوده است. در جنگی كه طبق اسطوره های مصر باستان هر روزه بین خدای خورشید ــ هوروس ــ با خدای تاریكی ــ ست ــ در میگرفت، هر روز صبح خدای نور حریفش را به زمین میزد و روز پدیدار میشد تا اینكه در هنگام غروب جنگ را به ست میباخت و در نتیجه هوا تاریك میشد.

[٤] لینك زیر مقاله ای در مورد فیلم كلاسیك ایام كریسمس بنام "زندگی فوق العاده است" است كه در دهه ٣٠ میلادی از طرف اف بی آی یك پروپاگاندای كمونیستی لقب گرفته بود.




نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا