تناقض تئوكراسی با سرمایه داری از دید حكمت و چالشهای امروز


دیروزسخنرانی كوتاهی از منصور حكمت تحت عنوان "تناقض كاپیتالیسم و تئوكراسی" را شنیدم (*) كه توصیه میكنم علاقمندانی كه هنوز با این نقد پایه ای حكمت به اسلام سیاسی برخورد نكردند به آن گوش دهند. در این سخنرانی علاوه بر اینكه تناقض پایه ای اسلام سیاسی با كاپیتالیسم را پروسه انباشت سرمایه ــ كه بنوبه خود مستلزم برسمیت شناسی رابطه حقوقی مالكیت خصوصی بر ابزار تولید است و اسلام سیاسی آنرا رعایت نمیكند ــ  تاكید میكند، او احتمالات مختلف را در سرنوشت اسلام سیاسی مطرح میكند. باین ترتیب او بدرست بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص تاكید دارد. باینترتیب بخشی از بحث او پایه ای و مادام كه سرمایه داری حاكم است معتبر است و بخشی دیگر مستلزم داده های روز است. این یادداشت روی بعد دوم بحث در متن موقعیت جاری سرمایه متمركز میشود و امیدوار است به یك بحث حول جایگاه امروز اسلام سیاسی در متن انباشت متزلزل سرمایه در ابعاد جهانی دامن بزند.

تناقض انباشت سرمایه با تئوكراسی حداقل دوبار در جمهوری اسلامی به شكلی حاد بروز كرد، یكی در پایان دادن به جنگ با عراق و دوم در عقب نشینی از پروژه هسته ای. در هر دو مورد،  نرخ رشد در ایران تا حد درصد دو رقمی منفی بود. كاهش قیمت نفت آخرین میخ بر تابوت اقتصاد فعال مایشائی ج ا بود. علاوه بر آن، بگیر و ببندهای اخیر، از جمله محاكمه بابك زنجانی، در این متن قابل فهم است. معركه اخیرانتخاباتی و بسیار مهمتر از آن اعلام رسمی سركوب گرسنگان حكایت از لزوم پاسخگوئی به جایگاه ج ا در اقتصاد جهانی میكند.

حكمت این سخنرانی را ٢١ سال پیش ایراد كرد. در اینمدت  تحولات بسیاری در سطوح سیاسی و اقتصادی ــ چه در خاورمیانه و چه در غرب ــ رخ داده است كه صورت مسئله مطرح شده توسط او را به جای دیگری كوچ داده است. اگر چه صورت مسئله عوض نشده اما بدلایل شرایط مشخص اقتصاد سیاسی امروز، بنظر میاید حل تناقض تئوكراسی با كاپیتالیسم به آینده موكول شده است. هنگامیكه منصور حكمت بحثش را مطرح كرد آمریكا هنوز در تلاش برای تثبیت خود بعنوان تنها ابرقدرت بعد از جنگ سرد بود، بحران ــ یا حداقل ركودی مزمن ــ غرب را فرا نگرفته بود، با اسلام سیاسی و خاورمیانه تعیین تكلیف حتی میانمدت نشده بود و صورتمسئله فلسطین و جایگاه اسرائیل برای غرب عوض نشده بود. امروز تمام این فاكتورها بدرجات مختلفی تغییر پیدا كرده است. امروز حتی غرب در پذیرش تئوكراسی اسلامی مشكل اساسی ندارد، یا صحیحتر، در یك بالانس عقب نشینی آمریكا، پراگماتیسم غرب، باتلاق خاورمیانه، ركود ــ یا بحران مزمن ــ سرمایه و بالاخره پیشروی احزاب اولترا راست در قدرت سیاسی در قلب كشورهای غربی، اسلام سیاسی را بعنوان شیوه ای از حكومت و تا اطلاع ثانوی قورت داده است. غرب امروز خیلی محكم حامی اسلام، قوانین اسلامی و حتی حمایت از شاخه های القاعده ای از كار در آمده است.

برای درك رابطه تخفیف یافته غرب با جریانات اسلامی، در پایه ای ترین سطح باید به اقتصاد رجوع كرد همانطور كه نهایتا برای اثبات ناتوانی اسلام سیاسی بعنوان یك حاكمیت مطلوب سیاسی سرمایه داری باید رابطه آنرا با اقتصاد نشان داد. برای نشان دادن چنین جایگاهی دیگر نمیتوان امیال دولتها و دولتمردان غربی را معیار قرار داد چون آنها پیشتاز آوانس دهی به اسلامیها از آب در آمده اند.

وقتی به جهان سرمایه داری و رابطه اش با انباشت سرمایه نگاه میكنیم ممكن است آمارهای آكسفام جلوی چشم پدیدار شوند. هر سال به سرعتی خیره كننده تمركز سرمایه خود را در افزایش نجومی ثروت  در دست تعداد قلیل تری نشان میدهد. اما این پروسه تمركز سرمایه برابر با افزایش مطلوب انباشت سرمایه نیست. نرخ رشد در سراسر دنیا، بنا بر آمارهای مختلف، هنوز حول و حوش ٣ درصد است. نرخی كه در صحت آن میتوان شك كرد چرا كه جایگاه سرمایه موهومی در افزایش این نرخ صوری را باید یافت و از نرخ موجود كسر كرد تا به ابعاد واقعی رشد سرمایه رسید. (كند و كاوی كه خود مستلزم یك كار دقیق حرفه ایست). آنچه میتوان با درجاتی از اطمینان فرض گرفت اینست كه نرخ رشد جاری سرمایه در تمام دنیا بشدت شكننده است. تبعات چنین شكنندگی بر همه ما روشن است: محرومیت عموم زحمتكشان از نعمات مادی زندگی و فقر و فلاكت عمومی. اگر آنچه امروز در دنیا میگذرد بربریت نیست، دنیا در آستانه آن قرار دارد.

برای بتصویر كشیند مابازای سیاسی چنین موقعیت شكننده ای، برای لحظه ای از اسلامیون هم چشم پوشی كنیم. حاكمیت مافیائی كه كم و بیش مانند اسلامیون، مالكیت بر ابزار تولید را با غصب كردن از آن خود میكند و به اینترتیب قانون را زیر پا میگذراد را در نظر بگیرید. چنین شیوه حكومتی نه تنها در بلوك شرق سابق كه امروز در تمام دنیا دارد به یك قاعده حاكمیت تبدیل میشود. صرف پیوستن فاشیسم به بستر اصلی سیاست در اروپای امروز و مورد ترامپ در آمریكا نشانه های بارز حضور سیاسی عناصری از طبقه سرمایه دار است كه در شكل متعارف كاركرد سرمایه به جلوی صحنه سیاست راه نمی یافتند. پس صورت مسئله امروز این است: آیا كل سیستم سرمایه داری از ریل عادیش خارج، یعنی وارد یك بحران همه گیر شده است؟ آیا در اینصورت مافیای اسلامی هم میتواند بعنوان یك نیروی سركوبگر در دوره ای بحرانی، جایگاهی در بربریت جاری داشته باشد؟ در همین سخنرانی حكمت گفته میشود كه حاكمیت اسلامی در دوره های انتقالی كاربرد دارد كه نمونه اش سركوب انقلاب ۵٧ بود. بحران ـ یا ركود مزمن ــ جهان سرمایه داری تا چه مقطعی میتواند ادامه یابد؟ منظور از مقطع، تاریخ خاصی نیست بلكه دوره ایست كه سرمایه یك دور تازه ای از رونق و انباشت را از سر بگیرد، بعبارت دیگر، دورنمای حركت سرمایه در یك سطح جهانی با توجه به داده های امروز چیست؟ مابازای سیاسی آن چیست؟

این تازه نیمی از صورتمسئله است. بموازات و نه لزوما در یك قیاس برابر، آلترناتیو های مختلف از جمله رفرمیسم و سوسیالیسم در كنار اعتراضات محرومان جامعه نیز به بستر اصلی پیوسته اند. اگر تحلیل حكمت در دوران ثبات نسبی سرمایه جهانی مطرح و در آن دوران كاربرد دارد، سرمایه داری امروز در تمام دنیا دچار بحران سیاسی و ــ حداقل ــ  ركود مزمن است، یعنی با مشكل جدی انباشت سرمایه روبروست و به تناسب آن در قلمرو سیاست مهره ها و احزاب غیر متعارف به جلو رانده میشوند. در این سوپر ماركت تحجر، ظاهرا اسلامیون هم میتوانند غرفه ای  داشته باشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(*) لینك سخنرانی حكمت:
https://www.youtube.com/watch?v=JEAZ7zJu2Ks

نظرات

  1. متاسفانه موافق هستم که سرنوشت تا بحالی چنین شده است. و مشاهده زیاد عمیقی هم نیست که نشود آنرا دید و به آن اذعان داشت. حکومت های سرمایه داری راه خود را همیشه یافته اند و با یک ظاهری سعی در حل اش خواهند داشت. مهم این است که آیا این ظاهر قضیه برای توده های بیلیونی دنیا قابل تحمل است. به کدام روند سراسری می شود اعتماد داشت که در جهت اش تلاش کرد تا در هر کشور بشود موجب تغییراتی به منفع کمونیست کارگری و راه حل هایش داشت. آیا چنین مسیری کلا می تواند وجود خارجی داشته باشد. ناامیدی برای 35 سال دیگر در مورد محیط زیست بگوش می رسد. آیا ما در مدت عمرمان زنده هستیم که حد اقل چنین مسیری را قدم های اولیه اش را ببینیم؟

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا