تابو: علل پیدایش و ملزومات شکستن

پنجم آپریل ٢٠١٤

 این نوشته نه تحلیل و اعلام موضعی درباره اعتراض اخیر عریان در هشتم مارس، که حاصل غور کردن به مفهوم تابو است. پرداختن به جنبه‌ای حاشیه‌ای از آن فرم اعتراض است که اغلب تحت عنوان تابوشکنی معرفی میشود. این نوشته معرفی بحثی است که بنظر من ربطی به جنبش برابری طلب زن و مرد ندارد. این نوشته ادعائی مبنی بر رسیدن به یک نتیجه‌گیری قطعی برای معضلی که مطرح میکند ندارد.

تابو شکنی، بمعنای عملی آن در سطح جامعه، یعنی لغو ممنوعیت رفتار یا گفتاری که امروز( اغلب هم قانون و هم) اکثریت جامعه ممنوعیتش را بعنوان یکی از ارزشهای لازم زندگی اجتماعی پذیرفته است. تابو شکنی برای عملی شدن ممکن است هم با ممنوعیت قانونی رفتار و گفتار دربیفتد و هم با باور مردمی که اخلاقیاتی را بعنوان ارزشهای لازم در زندگی اجتماعیشان پذیرفته اند. سؤالاتی که این نوشته با تمرکز روی تابوی عریان شدن در جامعه تلاش میکند به آن‌ها بپردازد عبارتند از: آیا تابوها بخودی خود بوجود آمده‌اند و بخودی خود از بین خواهند رفت؟ ملزومات از بین بردن آن‌ها چیست؟

آنچه در غرب بعنوان «انقلاب جنسی» از دهه ۶٠ آغاز شد، در بلوک شرق، به یمن پسا لرزه های انقلاب اکتبر، از دهه ٣٠ آغاز شده بود.(فراموش نکنیم که مخترع کامپیوتر، آلن ترنینگ، در سال ١٩۵٢ در انگلستان به اتهام همجنسگرائی محاکمه شد او در سال ١٩۵۴ بعلت عجز در مقابله با حکم دادگاه، دست به خودکشی زد) از جمله نتایج عملی این تابوشکنی در جامعه عبارت بودند ازآموزش جنسی در مدارس، پذیرش سکس خارج از ازدواج، برسمیت شناختن همجنسگرائی، اختراع قرص ضد بارداری و قانونی شدن سقط جنین. علاوه بر این والدین کودک میتوانستند بدون سکسکه به سؤال «من از کجا اومدم؟» او جواب دهند. حال، سؤال این است که تابوی جنسی اساساً از کی و توسط چه کسانی بوجود آمده بودند و چرا آنقدر سمج بودند؟ انسانی که میلیونها سال لخت مادرزاد زندگی میکرد، نزدیک به ٢٠٠ هزار سال در کمونهای اولیه بدون «حیا» لخت مادرزاد میگشت و روابط جنسی او تابع هیچ معیاری نبود، چگونه شد که در عرض چند هزار سال گذشته نا گهان سر از مقنعه در آورده است؟ چرا «حیای» او، او را وادار میکند که برای ادرار کردن، شلوار خود را خیس کند اما آلت تناسلی اش را در خیابان پای درختی بیرون نیاورد؟ با اندکی تعمق در تاریخ تکامل جوامع انسانی، یک نکته مسلم است: همزادی محدودیتهای جنسی، که خود را در قالب «ارزشهای اخلاقی» توجیه میکند، با پیدایش و تکامل جوا مع طبقاتی. این محدودیت نهایتاً از تقسیم کار اجتماعی منشاء گرفته است. بنابراین، رفع این محدودیتها نیز در همین متن قابل توضیح است. بعنوان مثال، نیاز به نیروی کار زن در سرمایه داری دولتی شوروی در دهه ٣٠ میلادی – که با برنامه‌های پنج ساله اقتصادی به ارزش اضافه مطلق متکی بود– باید با تمام موانع آن از جمله محدودیتهای جنسی و جنسیتی زن در جامعه برخورد میکرد. وقتی سر قرقره نیاز جنسی باز شد، انتهایش سر از انقلاب جنسی در میاورد. مجموعه جنبشهای مدنی حول برابری حقوقی زن و مرد پس از جنگ دوم جهانی در غرب روی دو عامل استوار بود: ا) «خطر سوسیالیسم» ٢) تشویق زنان به ورود به بازار کار. تابوهائی در این متون شکسته شدند. یکی از این تابوها سکس بود.

تابوها اساسا برای کنترل انسان درست شده و میشوند. بدرجه ایکه انسان کنترل زندگی خود را بدست میگیرد، تابوهای مربوطه نیز ازمیان میروند. شکستن تابو، اگر چه ممکن است در لحظات اولیه با «شوک» همراه باشد، اما به این دلیل که تابو یک واقعیت حیات انسانی نیست(برعکس، تحمیلی است)، بسادگی میتوان تضاد رفتار و گفتار منتج از تابو را با منافع انسان نشان داد و این حقیقت بسرعت مورد پذیرش جامعه قرار میگیرد. بنظر من، آنچه که سخت بوده است، تحمیل و تثیبت تابو ها بوده اند، نه شکستن آنها. تصور اینکه تثبیت تابو با چه مقاومتی از طرف مردم مواجه شده است سخت نیست. اما وقتی پذیرفته شد، جامعه آنرا بطرق مختلف، از جمله قانون و سیستم ارزشی بازتولید میکند. نکته دیگر اینکه تابوی جنسی وقتی تثبیت شد بر کل جامعه حاکم میشود، برای یک طبقه خاص وضع نمیشود. اساس قضیه البته کنترل طبقاتی است اما تنها برای اعضای کارکن جامعه وضع نمیشود چون موضوعی که این کنترل در آن معنا می یابد، انتزاعی تر از رابطه کارکن و سودبر است. بر همین اساس، تابویی که توسط هیئت حاکمه آمریکا باز تولید میشود، وقتی شکسته شد، به رئیس جمهور آمریکا نیز رحم نمیکند. اگر روابط جنسی خارج از ازدواج غلط است آنگاه رابطه جنسی بیل کلینتون و مونیکا لوئینسکی را هم باید محکوم کرد. «افتضاحات جنسی» و پایان ناپذیر سیاستمداران آمریکائی نمونه‌های تیپیکی از تناقض خود ساخته سیستم سرمایه داری در سطح ارزشهای اخلاقی ای است که آن‌ها را هر روز از طریق دم و دستگاه ایدئولوژیکش تبلیغ میکنند. بی‌اعتباری این ارزشها، که خود را در تابوی روابط جنسی بیان میکند، بیش از همه از طریق «افتضاحات» جنسی یعنی مبلغین آن‌ها باثبات میرسد. کشیشهای صنعت مذهب کاتولیک –راس این هرم تابو سازی– نه تنها تابوی خودموعظه کن را بی‌اعتبار میکند، که این بی‌اعتباری را از طریق یک جنایت بنمایش میگذارد: تجاوز جنسی به کودک.

شکستن تابو در جامعه سرمایه داری زمینه‌هائی برای سرمایه‌گذاری بوجود میاورد. هنگامیکه لنی بروس در دهه ۵٠ میلادی در آمریکا بخاطر بکاربردن کلمه «فاک» با دم و دستگاه اجرائی و قضائی حاکم در گیر شد، هنگامیکه «لری فلینت» در اویل دهه ٧٠ برای تولید فیلمهای پورنو با دم و دستگاه حاکمه درگیر شد، هنگامیکه فمینیسم از اواسط دهه ٧٠ با تابوی عضویت زن در ارتش آمریکا کلنجار رفت، یک فاکتور مهم بنفع آن‌ها در این قضایا دخالت داشت: زمینه‌های اجتماعی از بین بردن این تابوها فراهم شده بود. آنچه باقی‌مانده بود برداشتن آخرین قدم برای نشان دادن منفعت سرمایه داری در چنین بستری بود. شو بیزینس و ارتش آمریکا با تابوهائی که فی البداهه از طرف جامعه شسکسته شده بودند، میتوانستند از ارزشهای شکسته شده دستمایه ای برای سرمایه‌گذاری بیابند. هر چه باشد، در جامعه سرمایه داری «ارزش مطلق» وجود روابط سرمایه داریست. بعنوان یک قاعده، هیچ خط قرمزی برای براه انداختن بنگاه سرمایه داری مجاز نیست. «آزادی» در سرمایه داری یعنی آزادی سرمایه. سرمایه داری در نتیجه پتانسیل در نوردیدن هر ارزش اخلاقی را بنفع واحدی که سرمایه در آن قرار است بچرخش در بیاید را دارد. اگر بازاری برای پورنوگرافی وجود دارد این صنعت برگ برنده ای در مقابل ارزشهای اخلاقی طبقه خودش در دست دارد: بیزینس. سرمایه داری اخلاقیات خود را بعنوان ابزار سرکوب ایدئولوژیک اکثریت جامعه لازم دارد. مذهب تنها صنعت تولید اخلاقیات نیست، اگر چه بخش مهمی از آن است. کنترل انسان از شکل کنترل فیزیکی او در دورۀ برده‌داری آغاز و در ادامه به شکل کنترل جسمی و جنسی او از راه «ارزشی» تغییر شکل یافت. نام دیگر این کنترل «اخلاقیات» است. تناقض این اخلاقیات و اصل پایه‌ای احترام به سرمایه خود را در «اسکاندالهای» پایان ناپذیر اعضای هیئت حاکمه بنمایش میگذارد. از یکسو تجارت سکس قانونی و آزاد است و از سوی دیگر کسی که علناً وارد معامله با آن باشد، با خطر بی آبروئی و طرد یا همان اسکاندال مواجه میشود. یکی از اسناد افشا شده اسنودن، مانیتور کردن سایتهای پورنو توسط دولت آمریکا برای خفت دادن مخالفان خود است. در اینجا حتی قرار نیست کسی دستگیر یا محاکمه شود. آنچه دولت آمریکا روی آن حساب باز کرده است، تابوی ارزشی رابطه جنسی خارج از خانواده است.

امروزه عریان شدن، چه برای مرد و چه برای زن، تا مرز برهنگی اعضای تناسلی در غرب برسمیت شناخته شده است. عریانی آلت تناسلی مرد و زن تا آنجا که دور از جامعه نگه داشته شود، در خلوت «جزیره های لختی نودیستها» و یا سواحل کنترل شده همین امروز در جوامعی ممکن شده است. نمایش فیلمهای پورنوگرافی در تلویویزیون و سینِما «در خلوت» خانه و سالن تاریک سینِما برسمیت شناخته شده است. یکی از اولین نقدها و منع اینترنت از سوی دست راستی ها «تسخیر اینترنت توسط پورنوگرافی» بود و هست. باید توجه داشت که لخت عریان، بمعنی نمایش آلت تناسلی هم برای مرد ممنوع است و هم برای زن. تا آنجا که به شکستن تابو برمیگردد، عریان شدن تا سطح نمایش آلت تناسلی در روابط روزمره زندگی شامل هر دو جنسیت زنان و مردان میشود. آیا بورژوازی تن به شکستن این تابو خواهد داد؟ آیا قبول خواهد کرد که مردان و زنان هر لحظه که اراده کنند لخت مادر زاد سر کار حاضر شوند، به فروشگاه بروند، در خیابان راه بروند؟ وقتی از پنجره به بیرون نگاه میکنیم، این صحنه‌ها را میبنیم، در انگلستان شیر دادن به کودک بدلیل سینه برهنه زنان با اعتراض روبرو میشود، در آمریکا نمایش یک ثانیه ای نوک سینه «جانت جکسون» در سال ٢٠٠۴ با مخالفت شدید دستگاه حاکمه، عذر خواهی خواننده، و تشدید سانسور در نمایش بدن زن در تلویزیون روبرو شد، در هیچ کشوری لخت مادر زاد شدن در ملا عام برسمیت شناخته نشده است، با مجازات همراه است. این مجازات در غرب با دستگیری فرد و لباسی به تن او کردن ممکن است خاتمه یابد. اما در ایران فرد مزبور با خطر اعدام روبرو میشود.

سرمایه داری یک رابطه صرفاً اقتصادی نیست، یک رابطه اقتصادی-سیاسی است. اساس این رابطه کنترل انسان در خدمت تولید سود است. کنترل انسان فقط در حیطه اقتصادی صورت نمیگیرد، فقط در بگرو گرفتن معیشت او خلاصه نمیشود. سرمایه داری به هر ابزاری که این کنترل را تضمین کند نیاز دارد. صنعت مذهب «منطقا» پس از دوره رنسانس باید از بین میرفت. اما مذهب ابزار مهمی برای کنترل انسان است و بهمین دلیل، تنها تا جائی که مانع فعال شدن سرمایه بود بعقب رانده شد. اما سرمایه داری مذهب را بعنوان ابزاری مهم برای کنترل انسان احیا کرد. مردسالاری نیز یک شیوه تفکر تسلط بر انسان است. هیچ مرد یا زنی مردسالار بدنیا نمیاید. (مردسالاری همانقدر که «خصیصه» مرد جلوه داده میشود، «خصیصه» زنان نیز هست. مارگارت تاچر و گلدا مایر بعنوان مثال با هر معیاری مرد سالار بودند. اگربنا به فهم مشترک فمینیستی و مردسالارانه “جنگ بازی مردان است”، خواست فمینیسم در شرکت زنان در این «بازی» خواستی مردسالارانه است). مردسالاری به انسان آموخته می‌شود و بهمین دلیل مجری مردسالاری میتواند زن باشد اگر چه قاعده این نیست. خواست برابری زن و مرد اما یک قاعده دارد، مردان در یک اشل توده‌ای در آن شرکت داشته اند. در همین دو سده گذشته شاهد آن بوده ایم که چگونه مردان جامعه، خصوصا کارگران مرد در کنار کارگران زن و در بستر جنبش برابری طلب سوسیالیستی نیروی اصلی بعقب راندن مردسالاری بوده اند. مردسالاری در نتیجه درست مانند مذهب، ایده ای برای کنترل انسان است. عریان شدن مادرزاد زن و مرد از این سطح نیز فراتر میرود. نمیتوان آنرا تنها با عقب راندن مردسالاری و مذهب توضیح داد چرا که عریان شدن مادرزاد هم برای مرد تابوست و هم برای زن. بنظر میاید که این سطح از تابو شکنی موقعی امکان پذیر می‌شود که اخلاقیات پایه‌ای و ضد انسانی طبقه حاکم (چه اعضای آن زن باشند و چه مرد) برای کنترل انسان بعقب رانده شده باشند.

بنظر من، کشمکش بر سر عریان شدن، کشمکشی سیاسی است. بدرجه ای که انسان توانسته است گرایشات ضد انسانی سرمایه داری را بعقب براند، توانسته است کنترل خود را بر زندگی و از جمله بر بدن خود تثبیت کند. برسمیت شناسی برهنگی مادر زاد زن و مرد در زندگی روزمره اجتماعی از طرف سرمایه داری بنظر میاید مترادف با شکستن یکی ازسرسخت ترین تابوها باشد. شکستن این تابو ممکن است همزمان با شکستن خود سرمایه داری بیان عملی یابد چرا که پذیرش مرد و زن کاملا برهنه در فعل و انفعالات روزمره زندگی اجتماعی توسط سرمایه داری بنظر میاید زمانی قابلیت عملی شدن بیابد که ابزارهای دیگر کنترل انسان از طریق ارزش گذاری، یعنی مذهب و مردسالاری، نیز از جامعه جارو شده باشند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

مردم عقبمانده یا حاكمیت ارتجاعی؟

در محکومیت تحریمهای اقتصادی آمریکا